۱۳۹۱ اردیبهشت ۶, چهارشنبه

مصطفی صابر: چرا احمدی نژاد پیش رفسنجانی نشست؟ دوشنبه, 04 اردیبهشت 1391 ساعت 19:24 مقالات رسیده - آرشیو مقالات مصطفی صابر از تماشایی ترین صحنه های سیاست ایران در هفته گذشته، تصاویر احمدی نژاد در کنار هاشمی رفسنجانی در مجلس "تشخیص مصلحت نظام" بود. احمدی نژاد که روزگاری کارش چنان بالا گرفته بود که به اعتصاب 11 روزه علیه "آقا" دست زده بود، حالا مجبور شده که با لب و لوچه آویزان کنار کسی بنشیند که در تبلیغات انتخاباتی اش او را رقیب اصلی خود خوانده بود و میخواست او را بعنوان خلافکار "در بازار بچرخاند". آیا این شکست دیگری برای احمدی نژاد و باند مربوطه اش بود که مدتی است حمایت خامنه ای و بیت رهبری را از دست داده و ستاره بختش افول کرده است؟ آیا این پیروزی برای رفسنجانی بود که بهرحال توانسته حکم صدارت پنج ساله بر "مجمع تشخیص" را از خامنه ای بگیرد؟ برخی مفسرین میگویند این جزئی از یک مجموعه توافقات بین باندهای درگیر حاکم است: مجلس از پیگیری مساله "مرتضوی" و استیضاح وزیر احمدی نژاد صرف نظر کند و در عوض احمدی نژاد به اوامر "آقا" گوش کند و در جلسات "مجمع تشخیص" که سه سال بود غیبت داشت، شرکت کند... اما پشت صحنه این نمایش آشتی کارد و پنیر در مجلس تشخیص مصلحت، چیزی ورای رقابت های اوباش باقیمانده دور و بر خامنه ای و بسیار جدی تر از این حرفهاست. مساله این است که بقول نماینده دولت که در دفاع از محدودیت های جدید بر رسانه های اینترنتی گفته بود: "مملکت در حالت جنگی است". این نمایش سر کشیدن دوغ وحدت در مجمع تشخیص بی تردید ابتکار و دستور اکید خامنه ای است و ریشه در همان "حالت جنگی" دارد. البته منظور حکام جمهوری اسلامی از "حالت جنگی" اشاره به دعوای رژیم اسلامی و غرب حول مساله هسته ای است که به مرحله حساسی رسیده است. اما این مرحله حساس اتفاقا این است که چگونه و تا کجا به سازش و مصالحه برسند. تا آنجا که به رابطه با غرب و جمهوری اسلامی میرسد "حالت مذاکره" و "چانه زنی" برقرار است و نه جنگ. حالت جنگی واقعی جای دیگری برقرار است: بین حکومت و مردم به جان آمده از فقر و خفقان. حتی مشکل جمهوری اسلامی در رابطه با غرب نیز اساسا این است که چگونه به غرب نزدیک شود که در عین حال ابزارهای ایدئولوژیک و شعارهای اسلام سیاسی که به آن متکی بوده و همچنین اتحاد و انسجام خود را از دست ندهد و در جنگ با مردم تضعیف نشود. گرانی و فقر واقعا بیداد میکند و مردم تماما عاصی شده اند و آماده اعتراض اند. شواهد و نشانه های این فضای اعتراضی را میشود دید. از عکس آن دختر جوان در جریان سفر احمدی نژاد به بندر عباس که پلاکادر "ما جوانان بیکاریم" را بالا برد تا فیلم زجه های آن پیرمرد که "احمدی نژاد گشنه ایم"، تنها نمونه هایی است که رسانه ای شده اند. همینطور تظاهرات چند هزارنفره مردم بوکان در شنبه 21 آوریل علیه تجاوز و قتل "سمیه فیض الهی" که به ابتکار زنان مبارز بوکان راه افتاد و مورد حمایت وسیع قرار گرفت را نباید حادثه ای منزوی و منحصر بفرد دانست. بلکه باید شاخص برجسته ای از آمادگی مردم برای اعتراض بحساب آورد. اما مهمتر و ترسناک تر از همه برای حکومت اعتصابات و اعتراضات کارگری است که بی وقفه ادامه دارد و در سالهای اخیر هیچوقت چنین ابعاد وسیعی نداشته است. (در این مورد به اخبار کارگری نشریه کارگر کمونیست رجوع کنید.) کارگران در اعتراضات خود هردم رادیکالتر میشوند و مبارزه را به نمایش در شهر میکشند و به انتخاب اشکالی که قدرت اطلاع رسانی و بسیج سیاسی و اجتماعی بیشتری دارد روی می آورند. خلاصه کلام اینکه در پس همنشینی اجباری و نمایش وحدت رفسنجانی و احمدی نژاد با آن قیافه های گرفته و نفرت های فروخورده، باید قبل از هرچیز استیصال و در تنگنا بودن کل رژیم و وحشت همه اینها از مردم را دید. (23 آوریل 2012

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر