دین آمد و دین آمد؛ تیغ و تبرزین از روس، سجاده از چین آمد
م.سحر
ایرانیان دین آمد
از ماه و پروین آمد
شمشیر و خنجر در مشت
با دست سنگین آمد
خطّ ِ خدا در جیبش
بر رُقعهء تخریبش
اللهُ اکبر گویان
با پرچم کین آمد
کیدِ از نجف زی قم شد
گور شرافت گُم شد
بیراهی و بیرسمی
در رسم و آئین آمد
ریش و ریا ، نان گشتند
معنای ایمان گشتند
یکرنگی و یک رویی
با خوابِ رنگین آمد
از عَرش ، رخت آورند
منبر به تخت آوردند
بر رخشِ رستم دیوی
درخانهء زین آمد
جمع ِ دَدان بر گِردَش
کُشتار و غارت وِردش
زانسان که کفتاری با
چنگالِ شاهین آمد
در نهرها خون راندند
وحشت به هامون راندند
پایین به بالا برشد
بالا به پایین آمد
تا زور و زر در گیتی
دین گسترَد بر گیتی
تیغ و تبرزین از روس
سجاده از چین آمد
بر حق، تبر بنهادند
زر زیر ِ سر بنهادند
زان، زی دروغ، آزادی
از بهر تمکین آمد
خونی کز انسان خوردند
بر نطعِ قرآن خوردند
ای آدمیت بگریز
دین آمد و دین آمد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر