۱۳۹۱ تیر ۸, پنجشنبه

محاکمه ۱۱ تن از فعالین سیاسی خوی

خبرگزاری هرانا - روز سه شنبه ۶ تیرماه جلسه رسیدگی به اتهامات ۱۱ تن از فعالین سیاسی در دادگاه انقلاب خوی برگذار شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، جلسه رسیدگی به اتهامات ۱۱ تن از فعالین سیاسی ساکن شهرستان خوی روز سه شنبه ۶ تیر ماه سال جاری در دادگاه انقلاب خوی به ریاست قاضی نجاتی برگذار گردید.
اتهام این ۱۱ نفر که در مراسم تشییع جنازه دو فعال سیاسی بازداشت شده‌اند، «تبانی علیه امنیت ملی از طریق تجمع جهت بر هم زدن نظم عمومی» عنوان شده است.
شیرزاد حاجیلو – بهمن نصیرزاده – شهرام یوز باشی – محمد احدی – وحید فایزپور – جواد پریخانی – مهدی توفارقانلی - حمید‌پور جعفر علی – مهدی قیاسی – محمد خرو شا و محمد بیات ۱۱ تن از فعالین سیاسی هستند که با حضور در این دادگاه ضمن دفاع از خود، برخورد نیروهای انتظامی – امنیتی خوی با این موضوع را خودسر و غیر قانونی قلمداد نمودند.


اخبار تعطیلی کارخانه ها و بیکاری کارگران

۵۰۰ کارگر «به پخش» بیکار شدند
ايلنا: 55 نفر از كاركنان شركت «به پخش» با ارسال نامه‌اي خطاب به وزير اقتصاد و دارايي از مشكلاتي كه به تبع انتصاب يكي از اعضاي هيئت مديره براي اين واحد بزرگ خدماتي به وجود آمده است انتقاد كردند. همچنين منابع ما از تعديل 500 نيروي كار در اين واحد خدماتي خبر مي‌دهند.
به گزارش ايلنا، در اين نامه كه به امضاي 55 نفر از كاركنان اين واحد خدماتي رسيده است، امضا كنندگان مدعي شده‌اند كه انتصاب يك كارمند ساده به عنوان عضو جديد هيات مديره عامل مشكلاتي است كه اين شركت اكنون با آن دست به گريبان است.
امضاكنندگان مدعي شده‌اند اين انتصاب «فاميلي» نه تنها موجب اخراج و تعديل 500 كارگر، كارشناس و مدير اين شركت شده است بلكه شركتي را كه روند سود دهي مناسبي داشته با كاهش سود قابل توجهي در سال جاري مواجه خواهد شد.
در اين نامه هشدار داده شده است كه سوء مديريت در اين مجموعه بزرگ امنيت شغلي 1000 كارگر‎ و كارشناس ديگر را نيز تهديد مي‌كند.
اخبار رسيده به ايلنا حاكي است كه تعدادي از نمايندگان مجلس درصدد طرح سوال از وزير امور اقتصادي و دارايي پيرامون اين موضوع هستند.

۴۰۰ کارگر حدید مبتکران بيكار شدند
کارخانه حدید مبتکران پاکدشت به جهت افزایش مشکلات مالی با ۴۰۰ کارگر خود قطع همكاري کرد.
عوض سلطانی، دبیر اجرایی خانه کارگر پاکدشت با اعلام این خبر به ايلنا گفت: کارخانه حدید مبتکران تولید کننده انواع صندلی خودرو به جهت کاهش سفارشات از جانب كارخانه‌هاي خودرو سازي دچار مشكلات مالي شده‌ است.
اين فعال كارگري با اشاره به مطالبات ۱۹ میلیاردی حديد مبتكران از کارخانه‌های بزرگ خودرو ساز افزود: مشكلات مالي به تبع اين طلب ميلياردي و كاهش سفارشات از عوامل اخراج اين كارگران بوده است.
سلطاني با انتقاد از عدم وجود امنیت شغلی بیش از ۱۰۰۰ کارگر حدید مبتکران اظهار داشت: این کارخانه با افزایش مشکلاتش ناچار شده است از تمدید قرارداد با ۴۰۰ کارگر خود امتناع کند.
او گفت: قرارداد اكثر کارگران این کارخانه یک ماهه و سه ماه بوده وکارگران بيكار شده از اردیبهشت ماه سال جاری حقوقی دریافت نکرده‌اند.
اين فعال كارگري با بیان اینکه کارفرمایان این کارخانه وعده پرداخت معوقات کارگران را داده است افزود: کارفرمای این کارخانه همچنین قول داده است در صورت رفع مشکلات این واحد تولیدی همه کارگرانی که تمدید قراداد نشده‌اند را دوباره بر سر کار خود بازگرداند.
گفتنی است گروه صنعتی حدید مبتکران در سال ۱۳۶۵ در شرق تهران تاسیس شد و اكنون از بزرگ‌ترین شرکتهای تولیدکننده صندلی خودروهای ساخت داخل بشمار می‌رود.

تعطیلی یک کارخانه تن ماهی و بیکاری ۸۰ نفر
خبرگزاری هرانا - مدیرعامل یک شرکت محصولات دریایی جنوب با اعلام خبر تعطیلی این واحد تولیدی گفت: با این‌که نرخ ارز ۶۰ درصد افزایش پیدا کرده است، ولی ما بر اساس بخشنامه‌ حداکثر تا ۱۵ درصد مجوز افزایش نرخ داریم، این در حالیست که با مشکلات فراوان این شرکت را احداث کردیم.
به گزارش ایسنا، سیدمصطفی میرمحمد مدیر عامل شرکت محصولات دریایی جنوب گفت: این شرکت برای تولید تن، ۹۵ درصد ماهی مورد نیاز خود را به دلیل کمبود ماهی، از کشورهای نیوزلند، آسیای جنوب شرقی، ویتنام و غنا تأمین می‌‌کرد. اما جهش یک باره نرخ ارز (۴۰ درصد افزایش) از دی ماه سال گذشته، تأثیر زیادی بر افزایش نرخ ماهی داخلی و وارداتی گذاشت به طوری که نرخ ماهی از ۲۳۰۰ تومان سال قبل به ۵۴۰۰ تومان در سال جدید رسید و به‌‌ همان نسبت قدرت خرید کارخانه پایین آمد.
میرمحمد تصریح کرد: با وجود مشکلات پیش آمده برای کارخانه، نامه‌نگاری‌هایی هم در راستای پیگیری مسایل برای استاندار هرمزگان در دو مرحله انجام گرفت که جواب قانع کننده‌ای دریافت نکردیم.
وی بیان کرد: به دنبال مشکلات ایجاد شده، کارخانه نتوانست دوام بیاورد، و مجبور شدیم با تعطیلی آن از فروردین ماه سال جاری تمام کارکنان (تعداد ۸۰ نفر) را که اکثر آن‌ها زن و نان‌آور خانواده بودند از کار بیکار و به اداره تعاون، کار و رفاه اجتماعی هرمزگان معرفی کنیم، تا برای آن‌ها پرونده بیمه بیکاری تشکیل شود.


فاجعه پارسال را جمع كنند بعد مجوز واردات بدهند

ايسنا: در حالي وزارت جهاد كشاورزي خواستار واردات مركبات از لبنان به ايران شده است كه نه‌تنها سال گذشته مركبات داخلي روي دست توليدكنندگان ماند و فاسد شد بلكه آفت مگس مديترانه‌ از مناطق مركب‌خيز به مناطق سردسيري هم راه يافته و تهديدي جدي براي باغات كشور شده است. مجتبي شادلو، رييس اتحاديه باغداران، درباره رايزني‌هاي وزارت جهاد كشاورزي براي واردات مركبات اظهار كرد: مسوولان مشكلي كه سال گذشته براي مركبات ايجاد شده را فراموش كرده‌اند، چرا كه آفت مگس مديترانه كه مختص مناطق مركب‌خيز كشور‌مان بود، به مناطق ديگر منتشر شده است. وي عامل انتشار اين بيماري را فساد و دور‌ريختن مركبات ذخيره‌شده و معدوم‌نشدن آنها عنوان كرد و گفت: سال گذشته بسياري از مركباتي كه از محل توليد داخل براي تنظيم بازار ذخيره‌سازي شده‌ بودند، به دليل واردات بلامصرف ماند و فاسد شد كه مسوولان آنها را به جاي معدوم‌سازي، در بيابان‌ها و مكان‌هايي كه به ظاهر مشكل نداشت، رها كردند و در نهايت باعث ترويج بيماري مگس مديترانه به مناطق ديگر شد. مگس مديترانه در مناطق مركب‌خيز كشور بود كه در اثر دور ريختن مركبات فاسد‌شده، اين آفت به باغات سردسيري نيز رسيده است.


۱۱ فعال حقوق کودک در بم به ۲۷ سال حبس محکوم شدند

خبرگزاری هرانا - دادگاه انقلاب شهرستان بم توسط قاضی قربان شاهینی، ۷ نفر از اعضای و همکاران "انجمن نیکوکاری رهاورد مهر و دانش" به همراه چهار تن دیگر را به ۲۷ سال زندان محکوم کرد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، هفت تن از مسئولین و اعضای "انجمن نیکوکاری رهاورد مهر و دانش" (انجمن رهاورد) که طی نه سال گذشته دربم فعالیت داشته اند به همراه ۴ فعال دیگر و غیر مرتبط با این نهاد به ۱۶ سال حبس تعزیری و ۱۱ سال حبس تعلیقی محکوم شدند.
حکم دادگاه بدوی که پس از چهارده ماه در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۱ صادر شده است، چنین می‌باشد: سامان استوار، علی دیو سالار، سحر بیرم آبادی، سارا حاج بهرامیان و نهاله شهیدی هر کدام به تحمل دوسال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی و منصور علیمرادی، یاسمن علیشاهی، صفورا زواران حسینی، نیوشا بدیع ثابت، شمیس نورانی و سولماز قاسمی هر کدام به تحمل یک سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی محکوم شده اند. اتهام این افراد بر اساس حکم، «اقدام علیه امنیت داخلی از طریق ترویج فرقه بهائیت» است. انجمن رهاورد اعتراض خود را نسبت به این حکم اعلام و تقاضای بررسی مجدد پرونده را در دادگاه تجدید نظر استان کرمان ارائه کرده است.
انجمن رهاورد در نامه ای به هرانا تاکید دارد که هیچ یک از مسئولین، اعضا و حامیان آن، که بیش از هشت صد نفر می‌باشند، بهایی نیستند. در طی این سال هااین انجمن هرگز به هیچ کس که به شکل داوطلبانه با انجمن نیکوکاری همکاری داشته و یا در استخدام انجمن بوده است اجازه‌ی ترویج بهاییت نداده‌ است و تهمت‌های وارده کذب محض است.
علی دیوسالار، غیر بهایی، مدیر عامل انجمن رهاورد و سارا حاج بهرامیان، غیر بهایی، عضو هیئت مدیره‌ و مسئول آموزش انجمن رهاورد هستند. آن‌ها از روز اول زلزله‌ی بم فعالیت خود را آغاز کردند و تا کنون در بم حضور دارند. فعالیت این دو نفر در بم از ابتدا تا کنون همواره با تأیید، همراهی و همکاری مدیران و مسئولین انجمن بوده است.
یاسمن علیشاهی، معلم هنر و حرفه آموزی و صفورا زواران حسینی، معلم محیط زیست، غیر بهایی‌اند و در نیمه‌ی دوم سال ۱۳۸۹ به صورت پاره وقت به استخدام انجمن رهاورد درآمده‌اند.
منصور علیمرادی متهم غیر بهایی دیگر پرونده است که ارتباط دوستانه با سه نفرازمتهمین این پرونده داشته است. منصور علیمرادی هیچ‌گاه، هیچ گونه فعالیتی در انجمن رهاورد نداشته است.
از شش متهم بهایی این پرونده تنها دو نفر، در دو بخش‌ کاملا تخصصی در استخدام انجمن رهاورد بوده اند. سامان استوار در بخش «اختلالات یادگیری» از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۸۹ هر ماه چهار ساعت و سحر بیرم آبادی در بخش «ارتباط بدون خشونت» و دربخش اداری در چهارماه پایانی سال ۱۳۸۹ با این انجمن همکاری داشته اند. فعالیت نامبردگان داوطلبانه نبوده و در ازای کارشان حق الزحمه و حقوق دریافت کرده اند.
محل و نوع فعالیت خانم‌ها شهیدی، بدیع ثابت، نورانی و قاسمی، که هر چهار نفربهایی هستند، هیچ گونه ارتباطی به انجمن رهاورد و مسئولین آن ندارد. نهاله شهیدی درمهد کودک روستای کُرک وسه نفر دیگر درروستای بَرَوات با مهد کودک دیگری همکاری می‌کرده اند.
این نهاد غیر انتفاعی در این نامه هم چنین تاکید کرد: فعالیت های انجمن رهاورد در نه سال گذشته برای بهبود وضعیت کودکان زلزله زده ی بم و کاهش آسیب ها و مشکلات پس از زلزله موثر و مفید بوده است. این انجمن تنها سازمان غیر دولتی و مستقل در بم است که از سال ۱۳۸۲ تا کنون به فعالیت خود در زمینه ی آموزش و توانمند سازی کودکان، به صورت مستقیم ادامه داده است.
جای بسی تأسف است که اهداف و فعالیت های انجمن رهاورد از سوی جناح های مختلف مورد سوء استفاده ی کسانی قرار می گیرد که اغراض سیاسی، گروهی و شخصی خود را بر سرنوشت بیش از صد کودک مورد حمایت این انجمن ترجیح می دهند و با تهمت ها و ادعاهای سراسر دروغ تلاش می کنند مانع فعالیت های انسان دوستانه ی این انجمن بشوند.


سرکوبهای جمهوری اسلامی از مرزها عبور کرده است

گزارش‌گران بدون مرز اعمال فشار و گروگان‌گیری خانواده‌های روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران ایرانی در خارج از کشور را، محکوم می‌کند. از آغاز خرداد ماه، سازمان از ده‌ها مورد بازداشت وب‌نگا‌ران در سراسر ایران از جمله تهران مشهد و همدان، به اتهام "توهین به مقدسات و ائمه " مطلع شده است.
٥ تیرماه، رئیس پلیس فتا شهر همدان اعلام کرد که " گرداننده صفحه‌ای در یکی از شبکه‌های اجتماعی، که اقدام به توهین به مقدسات و ائمه (ع) نموده بود" شناسایی و بازداشت شده است.
گزارش‌گران بدون مرز امروز نمی‌تواند تعداد دقیق بازداشت شدگان و هویت آنها را تائید کند. سایت کلمه نزدیک به اصلاح‌طلبان اعلام کرده است " تا کنون حدود ۲۰ نفر از استان‌های مختلف کشور دستگیر شده اند... اکثر این جوانان دانشجو هستند.بازجوها خانواده‌های دستگیرشدگان را تهدید کرده‌اند که “اگر موضوع را رسانه‌ای کنید برای فرزندان شما مشکلات بیشتری ایجاد می‌شود.”
بنا بر اطلاعات جمع‌آوری شده از سوی گزارش‌گران بدون مرز، مرکز بررسی جرائم سازمان یافته وابسته به سپاه پاسداران انقلاب به شکل فعال در شناسایی و دستگیری وب‌نگاران دخالت دارد. بسیاری از بازداشت شدگان هم اکنون در بندهای ٢٤٠ تحت کنترل سپاه پاسداران و برخی دیگر در بندهای ٢٠٩ در کنترل وزارت اطلاعات، زندان اوین بسر می‌برند.
٦ تیر ماه یاشار خامنه دانشجوی ایرانی که در اروپا به تحصیل مشغول است در وبلاگی، شرحی از مصایبی که از سوی ماموران امنیتی ایران بر او خانواده‌اش رفته بود، منتشر کرده است. " پنج هفته است که پدرم گروگان وزارت اطلاعات است. چرا که نه وکیل دارد، نه پرونده‌ای تشکیل شده و نه اینکه حق ملاقات با خانواده را دارد. تنها جرمش این است که پدر من است. چند روز پس از دستگیری پدر، مادرم با من تماس گرفت و گریه کنان و شیون کنان گفت که می خواهند پدرت را اعدام کنند و سپس خواهرم گفت که بر اساس خواسته وزارت اطلاعات، باید از خودت فیلم بگیری و ابراز ندامت کنی و برای آنها بفرستی. من نیز به خاطر خانواده ام تن به چنین خواسته ای دادم، اما مامورین وزارت اطلاعات علی رغم اینکه به خواسته آنها تن در دادم، پدرم را رها نکردند. حتی دریغ از سر سوزنی کاهش فشار بر روی خانواده من! در آخرین تماسی که با مادرم داشتم مطلع شدم که او را هم تهدید به دستگیری کرده اند و گفته اند خودش را هم به زودی پیدا می کنیم و به سزای اعمالش می رسانیم. خواسته ای که وزارت اطلاعات ایران دارد این است که صفحه ی فیسبوک «کمپین یاد آوری امام نقی به شیعیان» بسته شود و من نیز اطلاعات ایمیل و وبلاگم را به همراه مشخصات سایر اعضای فعال در اختیارشان بگذارم و خودم هم در نهایت به ایران برگردم."
نخستین بار نیست که جمهوری اسلامی ایران خانواده‌های روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران تبعیدی را برای تحمیل خواسته‌های خود تهدید می‌کند. استیو کورن، مدیر رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی و آرمان مستوفی، مدیر رادیو فردا در تاریخ ١٠ خرداد اعلام کردند " اعمال فشار بر نزدیکان کارکنان رادیو فردا بیش از یک سال است که آغاز شده است و تا کنون در مجموع ۱۰ خانواده درگیر آن بوده‌اند. خانواده‌های را تهدید کرده‌ و خواسته‌اند تا ارتباط خود را با نزدیکانشان در رادیو فردا قطع کنند و در مواردی نیز از خانواده‌ها خواسته‌اند تا به نزدیکانشان در رادیو فردا بگویند از همکاری با این رسانه دست بکشند و به ایران بازگردند "
در مهر ماه سال گذشته پیتر هاروکس، مدیر سرویس جهانی بی بی سی اعلام کرده بود که در پی پخش مستندی از بی بی سی فارسی در باره زندگی ایت‌الهو خامنه‌ای " ماموران دولت ایران به بازداشت، بازجویی و ارعاب خویشاوندان کارکنان ایرانی بی بی سی دست زده‌اند (..) گذرنامه‌هایی توقیف و خانه هایی تفتیش شده و افرادی هدف ارعاب و تهدید قرار گرفته‌اند و از خویشان کارکنان ما خواسته شده است که از کارکنان بی بی سی بخواهند از حضور در برنامه‌های تلویزیون بی بی سی فارسی خودداری کنند، به ایران بازگردند و یا به طور مخفیانه، اطلاعاتی را در مورد بی بی سی در اختیار ماموران دولت ایران قرار دهند . " در همین زمان یکی از روزنامه‌نگاران شبکه فارسی بی بی سی که خواهرش در ایران بازداشت شده بود، از سوی بازجویان وزارت اطلاعات از طریق اینترنت بازجویی شده بود.
گزارش‌گران بدون مرز در این باره اعلام می کند: " دین‌سالاری حاکم بر ایران غرق در فساد و بحران، همه‌ی درها را بر روی آزادی عقیده و بیان بسته است، به بهانه‌ی " توهین به مقدسات اسلامی" مذهب را به ابزاری برای سرکوب هر بحث و انتقاد تبدیل کرده است.
« گزارش‌گران بدون مرز از روش‌های ناسنجیده و حقیر به‌کار گرفته شده از سوی رژیم تهران، برای اعمال فشار بر رسانه‌ها و اینترنت در ایران و همچنین خارج از کشور، را تکان دهنده می‌داند و محکوم می‌کند. امروز حتا آنهایی که از سرکوب‌های کور جمهوری اسلامی ایران به کشورهای دمکراتیک گریخته‌اند در امان نیستند. جامعه جهانی باید به این رویدادها واکنش نشان دهد. ما از ناوی پیلای کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل می‌خواهیم به شکل علنی آدم ربایی و گروگان گیری خودسرانه‌ و اعمال فشار بر خانواده و نزدیکان معترضان را بعنوان جنایت ارتکاب شده از سوی دولت ایران محکوم کند. »


۱۳۹۱ تیر ۶, سه‌شنبه

دستگیری فردی در همدان به اتهام توهین به مقدسات

نیروی انتظامی استان همدان از دستگیری فردی به اتهام توهین به مقدسات خبر داده است.نیروی انتظامی مدعی شده که فرد دستگیر شده با ایجاد صفحه ای در اینترنت به مقدسات توهین کرده است.
وطنی رييس پليس فتاي استان همدان همچنین مدعی شده که صفحه ایجاد شده توسط این فرد سعی در تحریف افکار عمومی داشته است.
رييس پليس فتاي استان همدان گفت:درج مطالب حاوی اهانت به دین مبین اسلام و مقدسات آن در فضای مجازی و تبلیغ به نفع حزب، گروه یا فرقه منحرف و مخالف اسلام در این فضا جرم تلقی شده و پلیس با عاملان آن برخوردی قانونی و قاطع خواهد داشت.

پگاه آهنگرانی به سلحشور: چرا اینقدر بی‌ادب از آب در آمده‌اید


ندای سبز آزادی: پگاه آهنگرانی بازیگر سینمای ایران در نامه ای جدید خطاب به فرح الله سلحشور با اشاره به توهین های اخیر او به اهالی سینما خاطرنشان کرد: نمی‌دانم شما از کجا آمده‌اید؟ نمی‌دانم در انقلاب چه می‌کردید؟ و یا در جبهه بودید یا نبودید؟ فرض بر این است که بودید، چون از اشتلم‌هایتان بر می‌آید که بودید، ولی چرا امثال شما اینقدر هتاک و بی‌ادب از آب در آمده‌اید؟ که امثال ما را بترسانید؟ اگر قصدتان این بوده، باید بگویم که موفق شده‌اید. امثال شما ترسناک هستید و امثال ما می‌ترسیم. نمی‌دانم چرا همیشه احساس طلبکاری دارید و به جای همه حرف می‌زنید، و خود را متولی همه چیز می‌دانید.

پگاه آهنگرانی به سلحشور: چرا اینقدر بی‌ادب از آب در آمده‌اید


ندای سبز آزادی: پگاه آهنگرانی بازیگر سینمای ایران در نامه ای جدید خطاب به فرح الله سلحشور با اشاره به توهین های اخیر او به اهالی سینما خاطرنشان کرد: نمی‌دانم شما از کجا آمده‌اید؟ نمی‌دانم در انقلاب چه می‌کردید؟ و یا در جبهه بودید یا نبودید؟ فرض بر این است که بودید، چون از اشتلم‌هایتان بر می‌آید که بودید، ولی چرا امثال شما اینقدر هتاک و بی‌ادب از آب در آمده‌اید؟ که امثال ما را بترسانید؟ اگر قصدتان این بوده، باید بگویم که موفق شده‌اید. امثال شما ترسناک هستید و امثال ما می‌ترسیم. نمی‌دانم چرا همیشه احساس طلبکاری دارید و به جای همه حرف می‌زنید، و خود را متولی همه چیز می‌دانید.

رژیم كره‌شمالی پناهندگان بازگردانده شده را اعدام كرد

ایسنا: يك فعال سياسي كره‌شمالي اظهار داشت: كره‌شمالي چهار پناهنده را كه چين آن‌ها را بازگردانده بود، در ملاءعام اعدام كرد و 40 پناهنده ديگر را به زندان فرستاد.
به گزارش خبرگزاري فرانسه، چين طي ماه‌هاي اخير 44 پناهنده كره‌شمالي را كه به اين كشور فرار كرده بودند، به كره‌شمالي بازگرداند.
رئيس انجمن روشنفكران كره‌شمالي مستقر در سئول اظهار داشت: چهار تن از اين پناهندگان اعدام شدند و 40 تن ديگر به اردوگاه زندانيان سياسي فرستاده شدند.
به گفته وي هم‌اكنون شش اردوگاه زندانيان سياسي در كره‌شمالي وجود دارد كه در آن‌ها 200 هزار زنداني در حبس به سر مي برند. اطلاعات در خصوص پناهندگان كره‌شمالي توسط يك منبع در اين كشور به دست آمده است.
ده‌ها هزار تن از مردم كره‌شمالي طي سال‌هاي اخير از اين كشور فرار كرده‌اند. برخي از اين پناهندگان وارد چين مي‌شوند اما دولت چين آن‌ها را به كره‌شمالي بازنمي‌گرداند. پكن اعلام كرده آن‌ها مهاجران اقتصادي هستند و نه پناهنده؛ سياستي كه از سوي گروه‌هاي حقوق بشر بين‌المللي مورد انتقاد قرار گرفته است.



 

احتمال حذف پرچم جمهوری اسلامی از المپیک ‌لندن‌

فردانیوز: در فاصله تنها یک ماه مانده تا آغاز بازی‌های المپیک روز گذشته کمیته بین‌المللی المپیک (IOC) نامه محرمانه‌ای را به کمیته ملی المپیک ایران ارسال کرد که گفته می‌شود حاوی نکات هشداردهنده‌ای است. چندی قبل وزارت ورزش ایران طی نامه‌ای در خصوص تغییرات ایجاد شده در فدراسیون قایقرانی و تعدادی دیگر از فدراسیون‌ها توضیحاتی را به کمیته بین‌المللی المپیک ارسال کرد و به نظر می‌رسید مشکل به وجود آمده برطرف شده است.

به گزارش «امروزی ها» 48 ساعت قبل هم وزیر ورزش در پاسخ به خبرنگاران گفت: «ماجرای تعلیق فدراسیون قایقرانی مشکل کوچکی بوده که اکنون حل شده است.» اما با توجه به ارسال یک نامه جدید به کمیته ملی المپیک ایران به نظر می‌رسد ماجرا به این سادگی‌ها که وزیر ورزش از آن یاد می‌کند، نیست.

سید مهدی هاشمی، رئیس فدراسیون تیراندازی و نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی با تاکید بر جدی بودن هشدار IOC به ایران می‌گوید: «متاسفانه موضوع المپیک به طور جدی در دستور کار مسئولان ورزش قرار ندارد که این مسئله بسیار نگران‌کننده است. ما نباید بهانه دست کسی بدهیم. در حالی که بیگانگان به دنبال سوژه‌ای هستند که اهداف سیاسی خودشان را پشت سایر موضوعات پنهان کنند، نباید این اجازه را به آن‌ها دهیم. از همه مسئولان دست اندرکار درخواست می‌کنم که به این موضوع جدی بپردازند و با آن با قید فوریت رسیدگی کنند. ما از این موضوعات که در پشت پرده آن اهداف سیاسی است، نگرانیم. مسئولان باید بدون معطلی و حداکثر در طول همین هفته‌ این مشکل را جمع کنند. در شرایط عادی هم نباید اجازه داد چنین فضایی ایجاد شود، چه برسد به اینکه ما بازی‌های المپیک را هم در پیش داریم. متاسفانه موضوع المپیک در دستور کار مسئولان ورزش به طور جدی نیست و این خیلی نگران‌کننده است.»

روز گذشته و پس از وصول نامه IOC جلسه‌ای فوری با حضور محمد علی آبادی، رئیس کمیته المپیک و محمد عباسی، وزیر ورزش برگزار شد اما تصمیمات اتخاذ شده در این جلسه فعلا مسکوت باقی مانده است. محمد حسین انصاری فرد، ‌رئیس روابط عمومی وزارت ورزش خودش را در اینباره بی‌اطلاع نشان می‌دهد و می‌گوید: «من اصلا چنین نامه‌ای را ندیده و در مورد آن چیزی نشنیده‌ام. ممکن است این نامه به کمیته ملی المپیک ارسال شده که ما از آن بی‌اطلاعیم. متاسفانه انتقاد از وزیر ورزش باب روز شده است.

منتقدان راه حل بدهند و بگویند ما چه کار نکرده‌ایم و فقط به انتقاد صرف بسنده نکنند. هر انتقادی باید همراه با پیشنهاد و نظر کارشناسانه باشد.» احمد ناطق نوری، ‌رئیس فدراسیون بوکس به طور سربسته اشاره می‌کند که این نامه به تغییر چند رئیس فدراسیون و همچنین برگزاری انتخابات چند فدراسیون دیگر اشاره دارد و اینطور به نظر می‌رسد که توضیحات وزارت ورزش برای IOC قانع کننده نبوده است. او می‌گوید: «خارجی‌ها به دنبال آن هستند که به بهانه‌های مختلف به ایران فشار بیاورند. ما باید در این مواقع بیشتر دقت کنیم و بیشتر وسواس داشته باشیم که بهانه در اختیار آن‌ها قرار ندهیم.»

از سویی دیگر روابط عمومی وزارت ورزش در حالی نسبت به نامه واصله IOC ابراز بی‌اطلاعی می‌کند که مهدی کرباسیان، خزانه‌دار و عضو هیات اجرایی کمیته ملی المپیک از جدی بودن ماجرا صحبت می‌کند: «باید نامه ارسال شده را از زوایا و ابعاد حقوقی، منشور المپیک و مشکلاتی که به هر صورت ممکن است حاصل شود بررسی کنیم. فعلا نمی‌توانم اطلاعات بیشتری بدهم چراکه بحث منافع و مصالح کشور در میان است.»

وزیر ورزش در آخرین مصاحبه رسمی‌اش گفته بود امکان بازگشت روسای فدراسیون برکنار شده به پست‌های قبلی‌شان وجود ندارد اما به نظر می‌رسد برای مقابله با تهدیدهای IOC این یکی از راهکارهای عملی و زودبازده به شمار می‌رود. یک منبع موثق در وزارت ورزش هشدارهای IOC را فراتر از یک تهدید نگران‌کننده می‌داند و می‌گوید: «بر طبق قوانین بین‌المللی موجود، چنانچه کشوری قوانین جهانی ورزش را زیر پا بگذارد به طور کلی از حضور در المپیک محروم می‌شود. البته در این صورت آن دسته از ورزشکاران آن کشور که جواز حضور در المپیک را به‌ دست آورده‌اند می‌توانند در مسابقات شرکت کنند اما به جای پرچم کشور مورد نظر پرچم کمیته بین‌المللی المپیک به احتزاز درمی‌آید و نامی از آن کشور در جدول مسابقات برده نخواهد شد.» یک فرضیه پررنگ این است که IOC در نامه جدید خود به حذف نام ایران از المپیک لندن در صورت روشن نشدن دلایل جابه جایی‌های اخیر فدراسیون‌های ورزشی اشاره کرده است. در این صورت تنها دو راه حل برای مسئولان ورزش کشور باقی می‌ماند. اول اینکه تغییرات ایجاد شده در فدراسیون‌ها تا بعد از مسابقات المپیک ملغی اعلام شود یا اینکه ایران به طور کلی قید حضور در مسابقات لندن با پرچم کمیته بین‌المللی المپیک را بزند. در نگاه اول راه‌حل نخست منطقی‌تر به نظر می‌رسد‌هرچند که مسئولان‌همچنان لبخند می‌زنند و می‌گویند:

‌«مسئله خاصی نیست.‌مشکل‌کوچکی پیش‌آمده که حلش می‌کنیم.»


جوان 19 ساله را در زندان اهواز کشتند

روزآنلاین/ فرشته قاضی: یکی ازبستگان ناصر آلبوشوکه درفشان، جوان 19 ساله ای که اوایل بهمن ماه در بازداشتگاه اطلاعات اهواز جان باخت در مصاحبه با "روز" گفت مسئولان، علت جان باختن او را خودکشی عنوان کرده اند.
ناصر آلبوشوکه درفشان همزمان با ناآرامی های شوش و حمیدیه، در اهواز بازداشت شد و 4 روز بعد جنازه او را در حالی تحویل خانواده اش دادند که آثار ضرب و جرح بر روی پیکر او وجود داشت.
اوایل بهمن ماه در شوش و حمیدیه بیش از ۵۰ نفر بازداشت شدند؛ براساس گزارش ها، این افراد در ارتباط با شعارنویسی روی دیوارها و ترغیب مردم به تحریم انتخابات مجلس شورای اسلامی بازداشت شده بودند. همزمان اعلام شد که سه نفر از بازداشت شدگان یعنی ناصر آلبوشوکه درفشان، محمد کعبی و رضا مغامسی در زندان جان باخته اند.
این در حالیست که کمال آلبوشوکه، پسر عمه ناصر آلبوشوکه به "روز" میگوید او هیچ ارتباطی با ناآرامی های شوش و حمیدیه نداشته است. او همچنین توضیح میدهد که مسئولان علت مرگ را خودکشی عنوان کرده اند درحالیکه آثار ضرب و جرح و کبودی در بدن ناصر نمایان بوده است.
ممکن است بگویید ناصر چرا بازداشت شد؟ آیا فعالیتی داشت؟
ناصر تنها 19 سال داشت و در مغازه اش در خیابان نادری اهواز بازداشت شد. بازداشت او هم همزمان با دستگیری های شوش و حمیدیه بود اما او هیچ ارتباطی با آن مسائل نداشت. هیچ وقت هم نگفتند اصلا برای چه او را بازداشت کرده اند. در نهایت و پس از پیگیری های خانواده گفتند که اتهام او اقدام علیه امنیت ملی بوده است اما نگفتند او چه کرده بود که چنین اتهامی به او نسبت داده اند.
چگونه از جان باختن او مطلع شدید؟
خانواده هیچ اطلاعی از وضعیت او نداشت تا اینکه 4 روز بعد از بازداشت از اداره اطلاعات به خانواده زنگ زدند گفتند بیایید پسرتان را ببرید. دایی من هم خوشحال بود و به امید اینکه میخواهند او را آزاد کنند سند تهیه کرد و با خود برد. مادر ناصر ساندویچ درست کرده بود که الان بعد از چند روز پسرم حتما گرسنه است در بازداشتگاه و... اما رفتند و با جنازه ناصر مواجه شدند.
در واقع تماس برای این بوده که جنازه را تحویل دهند؟
بله ولی وقتی تماس گرفته بودند این را نگفتند فقط گفتند بیایید پسرتان را ببرید. دایی ام که رسیده دیده آمبولانسی آمده و دارند یک نفر را می برند. از پیراهن ناصر می شناسد و به سمت آمبولانس می رود و می بیند که جنازه ناصر است.
درباره علت مرگ چه گفتند؟
گفتند که خودش را کشته است در حالیکه آثار ضرب و جرح در صورت، سینه و بدن ناصر وجود داشته. گردنش کبود بوده و انگار که طنابی قبلا دور گردنش بوده است. بعد گفتند حق ندارید مراسم بگیرید. دایی ام اعتراض کرد و جنازه را ندادند. جنازه ناصر را بردند سردخانه بیمارستان گلستان اهوازو 11 روز آنجا ماند بعد جنازه را به این شرط دادند که خانواده سکوت کنند و حرفی نزنند و بیرون از اهواز ببرند. آنها هم جنازه را بردند شهر رامشیر (خلف آباد) و آنجا دفن کردند و مراسم گرفتند.
ناصر وقتی بازداشت شد سالم بود؟
بله هم سالم بود هم ورزشکار بود، هیچ مشکلی نداشت.
پزشکی قانونی چه نظری داد؟ در برگه فوت چه علتی را به عنوان علت مرگ نوشتند؟
هیچ برگه ای ندادند البته ممکن است برگه ای در پرونده گذاشته باشند اما برگه ای دست خانواده ندادند. فقط یکی از پزشکان آنجا گفته بود علت مرگ خفگی بوده است و ضربه ای که خورده.
خانواده شما در این زمینه پی گیری کردند؟
بله دایی من شکایت کرد اما هیچ پاسخی ندادند. اصلا رسیدگی نکردند و مسکوت گذاشتند. خیلی پی گیری کرد و در نهایت گفتند که او اقدام علیه امنیت ملی کرده بود اما هر چه سئوال کردند که مگر چه کرده بود که اقدام علیه امنیت ملی باشد جوابی ندادند.
گفتید ناصر هیچ فعالیتی نداشت درست است؟
ناصر تازه از سربازی برگشته بود و دایی ام در خیابان نادری اهواز برای او مغازه ای گرفته بود. مغازه لباس فروشی بود و او هیچ فعالیتی نداشت و ما هنوز هم نمیدانیم و کسی پاسخ هم نمیدهد که اصلا برای چه او را بازداشت کردند، چرا او را کشتند. او چه دلیلی برای خودکشی داشت که میگویند خودش را کشته است. یک آدم سالم را بازداشت کرده و برده اند بازداشتگاه اطلاعات و بعد از 4 روز جنازه اش را تحویل داده اند. به شکایت و سئوالات خانواده هم جوابی نمیدهند و فقط تهدید میکنند.
دو نفر دیگر از خانواده شما بازداشت هستند ممکن است درباره آنها بگویید؟ آیا بازداشت ناصر ارتباطی با آنها داشت؟
سید مختار البوشوکه 25 ساله که موقع بازداشت سرباز بود و به مرخصی آمده بود و برادرش سید جابر البوشوکه که 27 ساله است بیش از 16 ماه است در بازداشت به سر می برند. آنها پسر عموهای من هستند. ما درباره علت بازداشت ناصر هیچ چیزی نمیدانیم و تاکنون هیچ توضیحی به خانواده نداده اند. اما مختار و جابر را به اقدام علیه امنیت ملی و محاربه و ارتباط با خارج متهم کرده اند. به تازگی هم دادگاهشان تشکیل شده که در دادگاه هم اتهاماتشان را رد کردند و گفتند که زیر شکنجه مجبور به اعتراف دروغ شده اند. آنها ماهها زیر شکنجه بودند؛فک جابر را شکسته بودند، مختار هم دچار فراموشی شده و زیر شکنجه ناچار علیه خود اعتراف دروغ کرده اند. فعلا هم در انتظار حکم دادگاه هستند.
آنها چه نوع فعالیتی داشتند؟ به چه دلیلی بازداشت شدند؟
در اصل 6 نفر بودند که بازداشت شدند و کمی بعد 7 نفر دیگر هم بازداشت و با قرار وثیقه آزاد شدند اما آن 6 نفر هنوز در بازداشت به سر می برند. دو پسرعموی من همراه با هادی راشدی، هاشم شعبانی اموری و محمدعلی اموری و همچنین رحمان عساکر که همه معلم هستند و کارمند آموزش و پرورش و از قشر فرهنگی هستند. آنها خواستار رفع تبعیض، ایجاد فرصت های شغلی برای مردم و حق تدریس به زبان مادری بودند؛ مسائلی که بر اساس قانون حق طبیعی مردم است، یعنی چیزی غیر قانونی نمیخواستند اما آنان را بازداشت کردند و این اتهامات واهی را زدند. متاسفانه نمیگویند که آنها را به دلیل این خواسته ها بازداشت کردیم بلکه اتهاماتی نظیر محاربه و اقدام علیه امنیت ملی و... میزنند در حالیکه هیچ یک از این اتهامات به آنها نمی چسبد.
در پایان آیا مساله ای هست که بخواهید مطرح کنید؟
من فقط آرزو میکنم صدای خانواده های این بچه هایی که کشته شدند،و بچه هایی که در زندان ها در بدترین شرایط هستند به گوش مردم برسد و روزی این کشتارها و اتهاماتی نظیر محاربه و مفسد فی الارض و... تمام شود و دیگر شاهد چنین چیزهایی نباشیم.


حکومت اسلامی به فجیع ترین شکل ممکن شکنجه می کند

شکنجه در زندان های حکومت اسلامی به فجیع ترین شکل ممکن انجام میشود
رادیو فرانسه: فردا بیست و ششم ماه ژوئن، روز جهانی حمایت از قربانیان شکنجه است. در واقع در دسامبر سال 1997 مجمع عمومی سازمان ملل متحد بقصد حمایت از قربانیان شکنجه و مبارزه علیه عاملان شکنجه در جهان، روز بیست و شش ماه ژوئن را به همین عنوان نامگذاری کرد.
باید یادآوری کرد که اولین باری که واژه شکنجه در یکی از اسناد بین المللی مورد اشاره قرار گرفت ، سال 1948 یعنی تقریباً شصت و پنج سال پیش بود که
" اعلامیه جهانی حقوق بشر" توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسید و در آن برای اولین بار"شکنجه " توسط جامعه بین المللی محکوم شد.
گام بعدی در این زمینه، که به درخواست و پافشاری سازمان های مردم نهاد انجام گرفت، تصویب " بیانیه حمایت از قربانیان شکنجه و نیز هرنوع رفتار بیرحمانه و غیر انسانی " بود که در سال 1975 منتشر شد.
در سال 1981 مجمع عمومی سازمان ملل متحد صندوقی را بقصد جمع آوری کمک های نقدی دولت ها برای مقابله با شکنجه و حمایت از شکنجه شده ها تاسیس کرد. در آمد این صندوق در اختیار سازمان های مردم نهادی گذاشته می شود که به یاری شکنجه شده گان میشتابند.
در سال 1984 " کنوانسیون علیه هر نوع شکنجه و بد رفتاری های بیرحمانه و غیر انسانی" به تصویب مجمع عمومی رسید و آنگاه سه سال طول کشید تا در سال 1987 به مرحله اجرا گذاشته شد. نهادی بنام "کمیته علیه شکنجه" که از افراد کارشناس تشکیل شده است مسئول پیگیری رعایت این کنوانسیون در جهان است.
به این ترتیب اولین گزارشگر ویژه سازمان ملل درباره شکنجه در سال 1985 شروع بکار کرد . یک کارشناس مستقل از سوی کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد در راس این کمیته گمارده میشود.
و سرانجام در سال 1997 مجمع عمومی سازمان ملل روز بیست و ششم ماه ژوئن را بنام روز جهانی حمایت از قربانیان شکنجه نام گذاری کرد.
در گفتگوئی با خانم دکتر نور ایمان قهاری، پزشک روانشناس و کارشناس پژوهش و درمان در حوزه شکنجه و آسیب دیده گی های اجتماعی در آمریکا، از او درباره پدیده شکنجه در جهان، میزان گستردگی و رواج آن در کشور های مختلف ، وضعیت شکنجه در ایران ، پیشرفت هائی که در زمینه مبارزه با شکنجه در جهان انجام گرفته و نیز سرنوشت غم انگیز قربانیان شکنجه پرسش کرده ایم که شما را به شنیدن پاسخ های او دعوت می کنیم.
خانم دکتر قهاری با واژه قربانی شکنجه زیاد موافق نیست و خود می گوید "جان به در بردگان از شکنجه" مناسب تر است.
خانم قهاری معتقد است با وجود اینکه شکنجه قبل از روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی در ایران رواج داشته، اما در بیش از سه دهه گذشته، کاربرد شکنجه به فجیع ترین شکل ممکن صورت گرفته است و متاسفانه ، نه تنها برای افرادی که بطور مستقیم شکنجه شده اند، بلکه برای خانواده های آنها، برای اطرافیان آنها و برای نسل بعدی و جامعه بطور کلی پیامد های بسیار مخرب و هولناکی داشته است.

تحریم نفتی؛ جمهوری اسلامی به دست و پا افتاده است

جمهوری اسلامی که تا دیروز ادعا می کرد هیج نگرانی برای فروش نفت ایران وجود ندارد، از روز گذشته که اتحادیه اروپا اعلام کرد تحریم نفتی علیه رژیم تهران از اول ماه جولای قویا به اجرا در خواهد آمد، بشدت نگران شده و به دست و پا افتاده است.
وزير امور خارجه رژیم امروز ملتمسانه از اتحاديه اروپا خواست در تحريم نفتی جمهوری اسلامی تجديد نظر کرده و به گفته وی، با عقلانيت رفتار کند.
علی اکبر صالحی که روز سه شنبه در جمع خبرنگاران در قبرس سخن می گفت، تحريم خرید نفت ايران از سوی اتحاديه اروپا را مسيری اشتباه توصیف کرد و با نگرانی اظهار داشت، ما دليلی نمی بينيم که در مسير اشتباه حرکت کنيم چرا که هيچ يک از دو طرف از آن سودی نمی برند.
روزنامه مردمسالاری در تهران در باره تصمیم اتحادیه اروپا برای تحریم نفت ایران نوشت، اروپا با جامه عمل پوشاندن به خواسته آمريکا در تحريم نفتی ايران نشان داد که در مرحله جديد فشار که توسط آمريکا کليد خورده، بسيار جدی است و اين حساسيت اوضاع را نشان می دهد.


غرب قصد مصالحه با جمهوری اسلامی ندارد
سایت فرارو- به گفته یک کار‌شناس مسائل بین الملل؛ اقدام اخیر وزرای خارجه اتحادیه اروپا در صدور بیانیه‌ای که طی آن اجرای تحریم‌های نفتی اروپا علیه ایران در موعد مقرر را مورد تاکید قرار دادند می‌تواند تاثیر منفی بر روند مذاکرات هسته‌ای ایران و گروه ۱+۵ داشته باشد.
پیروز مجتهدزاده با بیان این مطلب گفت: متاسفانه همانطور که گروه ۱+۵ در دو دور مذاکره پیشین یعنی در بغداد و مسکو نشان دادند که هیچ نوع آمادگی برای حل مشکلات خود با ایران از طریق گفتگو و مذاکره ندارد، با این اقدام اخیر یعنی تاکید بر اعمال تحریم‌های نفتی در موعد مقرر نیز نشان داد که آن‌ها اساسا عزمی برای فراهم کردن زمینه مفاهمه و مصالحه ندارند.


۱۳۹۱ تیر ۵, دوشنبه

سهم سکوت در سرکوب


سوده راد
دادگاه رسیدگی به جنایت جمهوری اسلامی علیه بشریت در هفته‌ای که گذشت در لندن برگزار شد. در این مرحله به جمع‌آوری شواهد و شهادت‌های بخشی از زندانیان و آسیب‌دیدگان سرکوب‌های دهه شصت پرداخته شد. سال‌هایی که از سویی پر بود از جنگ و شهادت و اسارت و سنگرسازی و از سویی دیگر مرگ و اعدام و شکنجه و زندان. آنها که تازه به حکومت رسیدند از هیاهوی تهدید خارجی برای استحکام جایگاه دین در سیاست بهره بردند و زندان‌ها و گورستان‌ها را به بهانه تهدید داخلی پر کردند.
سردمداران قدرت این نقش را چنان به خوبی اجرا کردند که آسیب‌دیدگان راهی جز سکوت نیافتند. در میان درد دل‌ها و زخم‌های التیام‌نیافتنی‌شان از شرمی می‌گویند که بابت از دست دادن عزیزشان به آنها تحمیل شده بود. سکوتی ناخواسته که مسری بود و گریبان‌گیر دیگران هم شد. کودکان و جوانان، اگر کسی را از دست دادند سکوت کردند و نسلی بی آنکه بداند، با بخشی از تاریخ خود غریبه ماند. آن روزها هم دگراندیشانی در زندان‌ها اعتصاب غذا می‌کردند، بهشان تجاوز می‌شد، در شرایط نامناسب بهداشتی از کمترین امکانات دارویی و درمانی محروم می ماندند،‌ ملاقات و تماس با عزیزانشان ممنوع بود و بی سر و صدا پای چوبه دار جان می‌دادند… و همه این‌ها در سکوت؛
سکوتی که این روزها بیش‌تر از پیش می‌شکند و ما هوشیار می‌شویم و آرام آرام فریاد نهفته این سال‌های سکوت را باور می‌کنیم. در طول حداقل سه دهه، حکام نظام هرگونه نقض حقوق بشر را تکذیب کردند و اعتراض به آنرا دلیل و بهانه دشمنی استکبار شمردند. این روزها هم خبر اعدام هست، هم زندان، هم ممنوع الملاقاتی زندانیان، هم اعتصاب و هم محرومیت از درمان‌های لازم پزشکی. انگار تاریخ باز تکرار می‌شود و ذره ذره به دردهای ما و تاریخ پر تب و تاب ما اضافه می‌شود. ما در عین درک تاریخی که خود سازنده‌اش هستیم باید دانش تاریخ مسکوت نه چندان قدیمی خود را هم به روز کنیم و دریابیم.
با پیشرفت فن‌آوری‌های ارتباطی، شبکه‌های مجازی و وبلاگ‌های شخصی و گروهی به ابزاری برای افشای بی‌عدالتی‌ها و اشتراک دانسته‌ها تبدیل شد. شعار «هر فرد یک رسانه» جامه عمل پوشید و شهروند خبرنگاری به اصلی غیرقابل انکار تبدیل شد. آنچه که در شبکه‌های مجازی کمتر در نظر گرفته شد، این اصل انسانی بود که ما انسان‌ها علاقه‌مند به معاشرت و گفت گو با هم‌فکران خود هستیم. بنا بر همین اصل است که آنچه روی دیوارهای صفحه‌های شخصی‌مان می‌بینیم بسیار شبیه آن چیزهاییست که روی صفحات دوستانمان می‌بینیم. صدای کلیک‌ جای گفت‌گوهامان را گرفته است.
ما اخبار زندانی شدن آنهایی که فریادشان را برای رسوا کردن ظلم بلند می‌کنند می‌شنویم، اخبار اعدام و احکام عجیب را می‌خوانیم و در سکوت فرو می‌رویم. حتی اگر این سکوت از سر رضایت نباشد، باید اذعان داشت که حاکم تمامیت‌خواه توانسته به‌خوبی از آن ابزاری خودکار برای سرکوب بسازد. دیو سکوت به بهانه زندگی روزمره ـ داخل و خارج از ایران - گریبان خیلی‌هامان را گرفته و هر روزهم بیش‌تر از پیش می‌گیرد.
ما می‌شنویم، می‌خوانیم، می‌بینیم و سکوت می‌کنیم. نه، ما عادت نکرده‌ایم. ما در مواجهه با تلخی واقعه و فجایع به سکوت پناه برده‌ایم. ما را به سکوت عادت داده اند و آنقدر شقاوت به خرج داده‌اند که خود را ناتوان ببینیم و تلاشمان را بیهوده. آیا دیگران و نسل‌های بعدی از درد دل‌های ما و از شکستن این سکوت که گرفتارش هستیم ـ باز هم – متحیر خواهند شد؟ آیا آنها هم باید چندین تاریخ را دریابند؟ از ما شاید همدستانی در سرکوب فراگیر ساخته‌اند که بعید نیست آنچه را می‌بینیم باور نکنیم.
آیا حلقه نزدیکان ما از آنچه ما می‌دانیم و می‌خوانیم مطلعند؟ این آگاهی را با آنها تقسیم می‌کنیم؟ به قدر یک پرسش و نه حتی بحث و گفت‌گو. آیا نام نسرین ستوده، نرگس محمدی، مهسا امرآبادی، بهاره هدایت و… نام بهمن احمدی امویی، عباس امیرانتظام، مصطفی تاج‌زاده و عیسی سحرخیز و… برای همه آشناست؟ داستان کهنه قتل‌های زنجیره‌ای کجای ذهن ماست؟ نام دختران و پسران زیر ۱۸ سالی که اعدام شدند یا تمام دوران نوجوانی را در زندان گذراندند جاریست؟ خاوران و ظهیرالدوله و بهشت زهرای تابستان ۸۸ راه آشنای خاطر ماست؟
سهم سکوت در سرکوب را به رسمیت بشناسیم، برای تغییری آگاهانه، سدش را بشکنیم و به دنیای مجازی اکتفا نکنیم.

هانیه رشاد: رقیه زنى که جلوی چشمان ده ها نفر جان باخت!


فرستادن به ایمیل چاپ

haine-reshad_272_x_277
در دنیایی امروزی که همه از بشر دوستی ، حقوق بشری و مهم بودن زندگی آدمی حرف می زنند ، روقیه زنی که بر اثر تصادف در شهر تهران به بیمارستان منتقل شده بود به علت فقر و تنگدستی همچنین نداشتن هزینه بیمارستان معالجه نشد و متأسفانه جان باخت !!
زنی جان باخت، انسانی جان باخت که می توانستند جانش را نجات دهند. معالجه نشد چون پول نداشت. با کشتن رقیه، انسانیت بدست فاشیستهای اسلامی کشته شد.
دکتران و مدیران بیمارستان میلاد، چطور جوابگو هستند، چگونه جواب انسانهایی را می دهند که شاهد و ناظر این صحنه های اسفناک بوده اند. سوال این است که وجدان و شرف و انسانیتِ انسانها کجا رفته است. این دکترها وجدانشا را به پول فروخته اند. اینان همان دکترانی هستند که قسم یاد می کنند برای نجات انسانها ... حال چگونه به قاتلان و جلادانی تبدیل شده اند که زنی برای نداشتن هزینه سنگین عمل جراحی خود باید بمیرد و از همه ی کمک های پزشکی محروم شود.
مردم، انسانهای شرافتمند، در کجای دنیا چنین جنایاتی را دیده اید، غیر حکومت فاشیستی اسلامی ایران؟ ایرانی که جنایت در آن به قانون تبدیل شده است!
یک انسانی که شعور ، احساس و فهم دارد نمی تواند ببیند زنی جلوی چشمانش جان می دهد در صورتی که می تواند کمکش کند و نجاتش دهد. اینها هیچ بویی از انسان و انسانیت نبرده اند.
این چنین جلادها و جلاد خانه ها همه پایه ریزی شدۀ رژیم سیاه و به لجن کشیده شده جمهوری اسلامی است که با ملت ایران کرده که انسان را در آن یک وسیله ای می بینند برای اهداف خود ، اگر جیبشان را که انتهایی ندارند پر کردید و خود از گرسنگی سر بر نیاوردید می توانید در آن مملکت زندگی کنید و اگر، قد برافراشتید و جلویشان علیه حکومت و بی عدالتی این جانیان سخنی گفتید ذره ذره شکنجه ات می دهند تا حکم اعدامت دهند .
پانزده میلیون تومان اصلاً پول کمی نیست برای طبقه ی کارگر جامعه ، مردمانی که رقیه یکی از آنها بود ، این پول که برای حاکمان رژیم و زیردستانشان اصلاً پولی نیست . رقیه ای که جان داد شاید به زندگیش پانزده میلیون تومان را یکجا ندیده باشد ، زنی که ناچار از زمانه دست فرزند خود را گرفته و به شهری شلوغ آمده تا نان آورش را به خانه بازگرداند . اما حالا دیگر رقیه نه پولی می خواهد و نه همسری و نه فرزندی چون مسئولین بیمارستان میلاد حق زندگی را از او گرفتند ....
سرنگونی باد رژیم فاسد جمهوری اسلامی، زنده باد جامعه ای آزاد و انسانی
هانیه رشاد 20.06.2012

خلیل کیوان: مذاکرات مسکو: یک گام به عقب


فرستادن به ایمیل چاپ

xalil-keivan
انترناسیونال ۴۵۸
مذاکرات مسکو هم به نتیجه ای نرسید. هر دو طرف در مسکو بر خطوط اصلی بسته های پیشنهادی که در مذاکرات بغداد ارائه کرده بودند،پافشاری کردند. غرب همچنان بر سه محور؛ توقف غنی‌سازی ۲۰ درصدی اورانیوم،‌ بستن تاسیسات هسته‌ای فردو و خارج کردن بقایای سوخت هسته‌ای حاصل از غنی‌سازی ۲۰ درصدی اورانیوم از ایران و جمهوری اسلامی بر حق خود برای غنی سازی تاکید کرد و خواهان قطع فوری تحریم ها شد. ۳+۳ بر لازم الاجرا بودن قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل اتفاق نظر داشتند و جمهوری اسلامی بر مردود بودن این قطعنامه ها انگشت گذاشت و از حق غنی سازی کوتاه نیامد.

۱+۵ حتی به این راضی شد که جمهوری اسلامی فعلا از میان این سه محور، با توقف غنی سازی ۲۰ درصدی توافق کند. این هم، مورد قبول واقع نشد. در مقابل، جمهوری اسلامی خواهان قطع فوری تحریم ها شد. غرب بر تشدید آنها در صورتیکه جمهوری اسلامی فورا با توقف غنی سازی ۲۰ درصدی گردن ننهد، تاکید گذاشت. قرار است که تحریم های وسیع تر نفتی و بانکی اتحادیه اروپا از اول ماه جولای عملی شود. گمانه زنی در مورد حلقه های بعدی تحریم ها نیز، از هم اکنون شروع شده است.

تنها توافق مذاکرات مسکو باز نگه داشتن دریچه مذاکرات بود. این مذاکرات یک گام نسبت به مذاکرات بغداد عقب تر رفت. در مسکو توافق شد که در سطحی پائین تر در سوم جولای، اولین گام مذاکرات بعدی که سه مرحله ای است، برگزار گردد. در مرحله اول، کارشناسان دو طرف، ملاقات خواهند کرد و پیشنهادات ۳+۳ و پاسخ جمهوری اسلامی به این پیشنهادات و همچنین، موضوعات دیگری که ایران در جلسات طرح کرده است، مورد بررسی قرار گیرد. در گام بعدی ،مذاکراتی در سطح معاونین تیم های مذاکره کننده برگزار میگردد و گام سوم به این ترتیب است که در طی این روند، روسای دو تیم مذاکراه کننده، کاترین اشترن و سعید جلیلی برای چشم انداز مذاکرات و برگزاری نشست سیاسی آتی در تماس باشند. این روند ناروشن و پر از ابهام است.

نتیجه مذاکرات مسکو را" روسیس‌کایا گازتا" که یک روزنامه دولتی روسیه است، در مطلبی در روز چهارشنبه ۲۰ ژوئن به این شکل بیان کرده است: "نشست مسکو میان ایران و گروه ۱+۵ باب مذاکرات را نبست. پیام کاملاَ روشن نشست این بود که ایران تهدید به بمباران نمی‌شود و مذاکرات اتمی ادامه خواهند یافت". به بیانی دیگر، توافقی صورت نگرفت. جنگی فعلا در دستور نیست. مذاکرات ادامه دارد.

اظهارات بعدی شرکت کنندگان در مذاکرات مسکو بر بی اعتمادی و ناروشنی آینده مذاکرات حکایت میکنند. کاترین اشترن در مورد این روند اعلام کرد که: "انتخاب بر عهده ایران است. ما از ایران انتظار داریم در مورد این که آیا برای اقدامات دیپلماتیک تمایل دارد تصمیم‌گیری کند و همچنین انتظار داریم ایران بر روی رسیدن به توافق بر سر برداشتن گام‌های واقعی برای اعتمادسازی تاکید کند و همچنین به نگرانی‌های جامعه بین‌المللی نیز توجه کند". ویلیام هگ وزیر امور خارجه بریتانیا با انتشار بیانیه ای کنفرانس مسکو را " فرصتی از دست رفته" خواند و جمهوری اسلامی را به فشارهای بیشتر تهدید کرد. لوران فابیوس وزیر امور خارجه فرانسه با صدور بیانیه ای خواستار تشدید فشار و تحریم کامل نفتی ایران شد. سرگئی ریباکف، نماینده روسیه در ۵+۱ اظهار داشت با توجه به مواضع متفاوت و پیچیده دو طرف، بسختی میتوان به توافقی دست یافت.

زمان بنفع جمهوری اسلامی نیست. تا پیش از اجماع در شورای امنیت سازمان ملل و اجرائی شدن تحریم ها، تاکتیک وقت کشی و فرار رو به جلو برای جمهوری اسلامی مقرون به صرفه بود. اکنون، فاکتور زمان بنفع غرب عمل میکند. غرب از نظر سیاسی با اجماع در شورای امنیت سازمان ملل و با توافق و هماهنگی با چین و روسیه بر سه محوری که در مذاکرات طرح میکند، فی الحال موقعیت خود را در مقابل جمهوری اسلامی مستحکم تر کرده است. چین و روسیه گرچه با راه حل نظامی و تحریم های یکسویه برای حل مساله اتمی جمهوری اسلامی مخالفت میکنند اما، از جهاتی باغرب هماهنگ شده اند. در کنفرانس سران ۲۰ کشور در برزیل، اوباما و پوتین بیانیه مشترکی انتشار دادند و اعلام کردند که در مورد مساله هسته ای ایران "هماهنگ" هستند.

آیا جمهوری اسلامی در مقابل این فشارها تسلیم خواهد شد؟ مساله اتمی موضوع در خودی برای رژیم اسلامی نیست. این مساله راهبردی برای جمهوری اسلامی است و به بود و نبود رژیم گره خورده است. موضوع مهمتری که در پس مذاکرات هسته ای حل و فصل میگردد، رابطه غرب با جمهوری اسلامی که بیش از سه دهه است که لاینحل مانده است. مساله اتمی بهانه و محمل حل و فصل این رابطه است. رژیم اسلامی که در مقابل آمریکا و غرب عقب نشینی کند و ضد آمریکائی گری خود را تخفیف دهد، ماندنی نیست. این، چسب درونی رژیم است. رژیم اسلامی خوب میداند که هر عقب نشینی مقدمه عقب نشینی های بیشتر و سرآغاز در هم ریختن صفوف درونی آن است. بنابراین، بعید است که جمهوری اسلامی بدون فشارهای بیشتر و تکان های شدید درونی به این سازش و عقب نشینی راضی شود. بن بستی که رژیم در آن گرفتار آمده است را سایت بازتاب بخوبی منعکس کرده است. این سایت مطلبی در روز چهارشنبه ۳۱ خرداد با این عنوان که: هم چوب را میخوریم و هم پیاز را؟ منتشر کرده است. در این نوشته آمده است که زمان بنفع غرب عمل میکند و لذا اتخاذ سیاستی تازه و لزوم یک چرخش در مذاکرات را به سران رژیم توصیه میکند. این سایت مینویسد: "حداقل انتظار این است که مذاکرات از طرف ایران به کلی تعطیل شود و ادامه آن به زمانی پس از تعلیق یا لغو تحریم ها موکول شود، چرا که چنین تحریم هایی و از آن مهم تر، تحریم های حمل و نقل جهانی علیه ایران، تفاوت خاصی با جنگ با ایران ندارد".

جمهوری اسلامی راه پس و پیش ندارد. ادامه سیاست تاکنونی مرگ آور و ترک مذاکرات هم، از این کشنده تر است. ۱+۵به تشدید تحریم ها امید بسته است. تاکید شده است که تحریم های تازه اتحادیه اروپا علیه صادرات نفتی از اول جولای به اجرا در آید. گفته میشود در صورت کوتاه نیامدن جمهوری اسلامی تحریم های سخت تری در سطوح ممنوعیت حمل نقل هوایی و دریایی در راه اند. برای جمهوری اسلامی که فی الحال با مشکلات عدیده اقتصادی روبرو شده است و تورم شتابانی که به نارضایتی گسترده دامن زده است،این تحریم ها خرد کننده است. دوراهی سازش و لغو غنی سازی و یا پشت کردن به مذاکرات در مقابل جمهوری اسلامی قرار گرفته است.

کميته بين المللي عليه اعدام: جمهوري اسلامي ايران ميخواهد دو نفر را به "اتهام مشروبخواري" اعدام کند.


فرستادن به ایمیل چاپ

حکومت اسلامي ايران قصد اعدام دو جوان در استان خراسان را به اتهام مشروبخواري دارد. اين احکام ظاهرا در دادگاه بالاتر حکومت نيز تاييد شده است. حکومت جنايتکار اسلامي اين بار ميخواهد به اين دلايل جوانان را بکشد و از ميليونها جوان ناراضي که روزانه مقررات اسلامي را زير پا ميگذارند٬ انتقام بگيرد. .
در مقابل اين جنايت و اين بيشرمي حکومت اسلامي بايد ايستاد و عليه اين حکم جنايتکارانه بايد اعتراض کرد.
کساني که در مقابل اين جنايت٬ ساده لوحانه و يا عوامفريبانه امروز از عدم تطبيق اين حکم با قوانين حکومت اسلامي حرف ميزنند٬ سوراخ دعا را گم کرده اند. حکومت اسلامي ايران دستگاه جنايت است و همه احکام اعدام اين حکومت٬ سياسي و براي ترساندن مردم است و اين حکومت با مشتي قاضي و آخوند و جنايتکار حرفه اي پرونده ميسازد و قتل سازمان ميدهد. قانون براي اينها٬ يعني همان قانون کذايي مجازات اسلامي ٬ همان قانون منبعث از قران و اسلام که راه جنايات را هموار ميکند و به چشم مردم خاک مي پاشد٬ است و اتکا به آن قوانين براي جلوگيري از احکام اعدام٬ يک خود فريبي محض است.
در استان خراسان رييس دادگستري و مسئول قتل و جنايت حکومت اسلامي در مقابل رسانه ها با وقاحت و بيشرمي از تائيد حکم اعدام دو جوان به اتهام مشروبخواري حرف زد و اين سازمان دادن جنايت بدلايل پوچ را نشانه مقابله با جرايم و حفظ امنيت ! قلمداد ميکند و ميگويد وظيفه دادگستري و دستگاه هاي ديگر همين است که تعداد بيشتري را اعدام کنند تا بقول آنها بقيه عبرت بگيرند.
حکومت اسلامي ايران در همين روزها از درس عبرت در سوريه هم حرف ميزند و اينکه مردم سوريه طبعا به کمک سپاه پاسداران و جنايتکاران حرفه اي که رژيم به سوريه فرستاد به ياري بشار اسد جنايتکار شتافته و به مردم معترض و انقلابي در سوريه نيز با کشتن کودکان و آتش زدن خانه ها و جنايات غير قابل تصور درس عبرت ميدهند.
اين دو جنايت هر دو از يک واقعه حکايت ميکنند. حکومت اسلامي ايران از ترس مردم ايران و سوريه٬ از ترس گسترش يافتن اعتراضات در ايران بعد از سقوط بشار اسد٬ در هر دو کشور جنايت سازمان ميدهد و به موثر بودن جنايات بيشرمانه تر و وارد کردن شوک به جامعه معتقد است و از اين راه ميخواهد بماند و بچاپد.
اما خود مقامات بهتر از همه ميدانند که اين روشهاي جنايتکارانه و قرون وسطايي نيز در مقابل مردمي که جانشان به لب رسيده و حکومت را نه فقط قبول ندارند٬ بلکه از اين جنايات او نيز ترسي به دل راه نميدهند٬ بي اثر است. در مصاحبه با يک رسانه دولتي " عصر ايران" مسئول يک انجمن مددکاران اجتماعي در مورد تاثير اعدام در ملا عام ميگويد:
اعدام در سطح جامعه، زمانی درس عبرت بود اما الان واقعاً این طور نیست. الان شرایط خیلی فرق کرده است. تا وقتی وضع اجتماعی به سامان نشود، مشاهده اعدام دیگران تاثیری در کاهش جرائم ندارد. تازه ممکن است قبح کشتن را هم از بین ببرد.
گاهی ممکن است ما از قانون بترسیم. ته خط قانون اعدام است. کسی از مردن نمی ترسد، طبیعی است که از قانون هم نترسد. تازه خیلی ها وقتی که قرار است اعدام شوند، وقتی از آنها سوال می کنیم چرا به این جا رسیدی، می گویند من مقصر اصلی نیستم و شما باید به سراغ عوامل و عللی بروید که مرا به این جا رساندند؛ شرایط اجتماعی و مسئولینی که مرا به این جا رساندند، مقصر اصلی هستند"......
اين بخشي از پاسخ جامعه به حکومت مشتي جنايتکار حرفه اي است که با جنايت و خون ريختن و شدت بخشيدن به جنايات ٬ در خون غوطه ميخورد و نفس ميکشد. اين حکومت بايد با قوانين و مقررات و قران و اسلامش به گور سپرده شود. بايد به پا خاست و يکبار براي هميشه تکليف اين حکومت را روشن کرد.
اعتراض به اعدامها در ايران و اعلام اينکه اعدام قتل عمد دولتي است٬ و بايد مطلقا در ايران و در دنيا ممنوع شود٬ يک گام بزرگ در جهت سرنگون کردن حکومت اسلامي است.
کميته بين المللي عليه اعدام
۲۵ ژوئن ۲۰۱۲

آماده باش جنگنده های انگلیسی برای حمله به رژیم سوريه

هفته نامه ديلي استار از آماده باش انگليس براي حمله به رژیم سوريه در پي تيره شدن روابط سوريه و ترکيه خبر داد.
به گزارش خبرگزاري آريا به نقل از هفته نامه انگليسي زبان ديلي استار ساندي، انگليس چند فروند از جنگنده‌هاي خود را به حالت آماده باش درآورده است تا در صورت هرگونه حمله احتمالي ترکيه به سوريه حملات خود را به دمشق آغاز کند.
هفته نامه ديلي استار هم چنين نوشت که عبدالله گل، رئيس جمهوري ترکيه پيشتر متعهد شده بود که کشورش اقدامات ضروري و لازم را براي پاسخگويي به اين اقدام اتخاذ خواهد کرد.
به نوشته ديلي استار ، هرگونه حمله تلافی جويانه ترکيه به سوريه به معناي مشارکت جنگنده‌هاي انگليسي در حمايت از همپيمانان‌شان در سازمان پيمان آتلانتيک شمالي (ناتو) در حمله هوايي به سوريه است.
دولت ترکيه روز یکشنبه يادداشتي اعتراض آميز به دمشق درباره سرنگوني يک فروند هواپيماي جنگي ترکيه ارسال کرد.
اعضاي پيمان آتلانتيک شمالي، ناتو نيز روز سه شنبه به درخواست ترکيه و براي گفتگو درباره سرنگوني هواپيماي جنگي اين کشور، تشکيل جلسه مي دهند.


آرایش و کراوات؛ نیروی انتظامی بیمارستانها را تهدید کرد

ایسنا: جانشين فرمانده نيروي انتظامي با بيان اينكه در برخي از سازمان‌ها و بيمارستان‌هاي خصوصي به صورت سازماني از آرايش و كراوات استفاده مي‌شود، گفت: به روساي بيمارستان‌ها چند روزي فرصت داده مي‌شود تا نسبت به جمع‌آوري اين مسئله اقدام كنند.

سردار احمدرضا رادان ظهر دوشنبه در حاشيه حضور در مركز نظارت همگاني 197 در پاسخ به سئوالي مبني بر استفاده برخي از كارمندان سازمان‌ها و بيمارستان‌هاي خصوصي از كراوات و آرايش‌هاي غليظ گفت: رسما اعلام مي‌كنم كه پليس حتما با بخشي از سازمان يا بيمارستان خصوصي كه از آرايش و كراوات به صورت سازمان يافته استفاده مي‌كند، برخورد مي‌كند.

وي با بيان اينكه كراوات ترويج نمادغرب است، گفت: اگرچه پيش از اين نيز به صورت مكتوب اعلام كرده‌ايم اما بار ديگر و همين‌جا به روساي بيمارستان‌ها اعلام مي‌كنم كه آن بخشي كه به صورت سازمان يافته افراد از آرايش غليظ يا كراوات استفاده مي‌كنند، برخورد خواهد شد.

رادان با بيان اينكه گاها برخي از كارمندان مجبور به استفاده از كراوات در آن سازمان يا بيمارستان مي‌شوند، گفت: اگر اين افراد از زدن كراوات اجتناب كنند يا از دريافت حقوق يا استخدام بهره‌مند نمي‌شوند.

وي با بيان اينكه روساي بيمارستان‌ها و سازمان‌ها چند روزي فرصت دارند تا نسبت به جمع‌آوري اين پديده اقدام كنند، گفت: گاها نيز ديده شده كه خود فرد مايل به استفاده از كراوات است، كه اين سازماني نيست و انشاءالله خود فرد كلاه خود را قاضي كند كه استفاده از اين نمادغربي خوب يا بد است.

جانشين فرمانده ناجا با بيان اينكه در برخي از سازمان‌ها آرايش جزو ابلاغات مسئولان است، گفت: براي بيمارستان‌ها نظام ارزشيابي وجود دارد، چطور مي‌شود مسئولان در اين نظام ارزشيابي به همه چيز توجه كنند به غير از اين موضوعات اساسي.

۱۳۹۱ تیر ۴, یکشنبه

شهلا دانشفر: حجاب، "طرح امنيت اجتماعي" و وحشت رژيم


فرستادن به ایمیل چاپ

shahla-daneshfar2012_123_x_148
انترناسیونال 458
اخبار اين هفته باز هم حكايت از عربده كشي هاي رژيم بر سر اجراي طرح هاي "محله محور" و "امنيت اجتماعي" و تشديد برخورد با "بدحجابان" و غيره دارد. اين جانيان هر روز از تشديد چنين طرحهايي در مدارس، در دانشگاهها، در خيابانها و اماكن عمومي، در محلات كار و فرودگاهها، در اماكن هنري و در هر گوشه و كنار شهر سخن ميگويند. اما حجابها نیز هر روز عقب تر رفته و به گفته خودشان دیگر اکنون بحث بر سر حجاب برداشتن است.

نكته قابل توجه اينكه امروز در شرايطي كه جامعه در حالتي انفجاري بسر ميبرد و ما شاهد جنبش اعتراضي گسترده اي در ميان كارگران و بخش هاي مختلف جامعه هستيم، جمهوري اسلامي از وحشت به ميدان آمدن دوباره مردم تلاش دارد كه تحت عنوان چنين طرحهايي فضاي جامعه را امنيتي كند.

به عبارت روشنتر حجاب يك عرصه مهم مبارزاتي مردم با این رژیم است. جمهوری اسلامی تمام توانش را در پیاده کردن قوانین ارتجاعی اسلامیش به کار برده است. با تمام نیروی سرکوبش، قوانین ارتجاعی اسلامی، با زندان و شکنجه اش برای برپا کردن پایه های آپارتاید جنسی اش تلاش کرده است. با به اجرا گذاشتن انواع و اقسام طرحها برای برپا نگاهداشتن پرچم حجاب در جامعه تلاش کرده است وامروز شکست آشکارشان را می بينيم. اين شكستي است كه بارها و بارها اعلامش را از زبان رده هاي مختلف حكومتي از كميسيون هاي اجتماعي مجلس اسلامی تا مقامات ارشد نيروي انتظامي مثل رادان و احمدي مقدم و ساجدي نيا و غيره و از خامنه اي ولي فقيه تا رئيس جمهوري و آيات عظامشان همگي به مناسبت هاي مختلف و در خطبه هاي نماز جمعه هايشان شنيده ايم. خود حكومت دارد از بيحجابي و حجاب برگيران صحبت ميكند.

همچنين اعتراف به اين شكست و زير فشار يك جنبش قدرتمند عليه آپارتايد جنسي جمهوري اسلامي را در دعواهاي دروني شان بر سر حجاب و نحوه برخورد با آن بارها شنيده ايم. ديده ايم كه چگونه در برخورد به اين موضوع، پيش گرفتن راه احيتاط را به يكديگر گوشزد كرده اند. از جمله اين را در نوحه سرايي هاي محمد نوريزاد بخوبي ميتوان ديد كه چگونه به چشم خود ميبيند كه مردود شده اند و چيزي از اسلامشان نمانده و از نظامشان نيز نخواهد ماند.

به اين اعتبار رژيم خود ميداند كه ديگر آب از سرش گذشته است و حريف اين مردم نخواهد شد. اما عليرغم اينكه شكستش را در اين عرصه ميبيند و ميداند كه ديگر اوضاع از دستش خارج شده است، چماق حجاب را بدست ميگيرد، به خيابانها قشون كشي ميكند تا همانطور كه اشاره كردم با ايجاد فضاي رعب و وحشت در ميان مردم اعتراضات كل جامعه را عقب بزند. همانطور كه دست به اعدام ميزند و هر روز انسانهاي بيشتري را به قتل ميرساند، همانطور كه تحت عناوين مختلفي مثل جمع كردن ماهواره ها، ميكوشد فضا را امنيتي كند. و نيز همانطور كه با ايجاد فضاي نا امن و حمله به پاركها، ميكوشند از اجتماع جوانان جلوگيري كرده و مرعوبشان كند تا دست از پا خطا نكنند. با اين تفاوت كه بالاخره حجاب پرچم اين رژيم و سند هويتش است و بايد آنرا برافراشته نگاهدارد. بايد نشان دهد كه جمهوري اسلامي است و از نظامش پاس ميدارد.

جمهوری اسلامي در اوج استيصال خود دست به چنين تقلاهايي ميزند. رژيم در منگنه اعتراضات مردم قرار گرفته است. اختلافات دروني شان به جايي كشيده است كه براي هم تشكيل پرونده داده و يكديگر را رسوا ميكنند. در عين حال جمهوري اسلامي در سطح جهاني از هر وقت منزوي تر شده است. همه اينها خطر به طغيان در آمدن مردم را بيشتر در مقابل چشم جانيان اسلامي قرار داده است و تحت چنين شرايطي است كه به سراغ طرح هاي امنيت اجتماعي و غيره و تشديد آنها افتاده است. طرحهايي كه بارها شكستشان را در اجرايش اعلام داشته اند.
باید در مقابل این تعرضات ایستاد. با تشکیل گروههای جوانان در محلات جلوی قشون کشی هایشان تحت عنوان طرحهایی چون "محله محور" و غیره را گرفت. در هرجا که شاهد تعرض به زنان تحت عنوان "بدحجابی" هستیم. باید فورا آنجا را به صحنه اعتراض خود تبدیل کرد و آنها را در محاصره خود درآورد. در محیط های کار و در دانشگاهها در برابر طرحهای مختلفی که تحت عنوان طرح حجاب و پوشش و غیره عنوان میکند، اعتراض سازمان داد. خصوصا اینکه این موضوع همواره یکی از عرصه های مهم مبارزه دانشجویان بوده است و زمینه برای به حرکت آوردن کل دانشگاهها در اعتراض به طرحهای تبعیض جنسیتی فراهم تر است. در مناسبت های مختلف به صورت آکسیون های اعتراضی حجاب برگیران کرد و حلقه ای از جوانان و مردم چنین حرکات اعتراضی را در حمایت و پشتیبانی خود قرار دهند. و بالاخره اینکه در همه جا حضور را بر اوباش حزب الله و نیروهای سرکوب رژیم تنگ کرد. جنگ بر سر حجاب یکی از عرصه های مهم نبرد با رژیم اسلامی در ایران است. با تمام قوا تمام طرحهایشان بر سر حجاب و تعرض به زنان را به شکست بکشانیم. جمهوری اسلامی با همه بساط آپارتاید جنسی اش باید برود.

حمید تقوایی: شرایط جهانی و چشم انداز انفجارسیاسی در ایران


فرستادن به ایمیل چاپ

انترناسیونال 458
جامعه ایران در آستانه یک انفجار سیاسی است. گسترش بیسابقه گرانی و فقر و بیکاری، گسترش اعدامها و سرکوبها، رکود و ورشکستگی اقتصادی، روشدن اختلاسها و دزدیهای میلیاردی باندهای حکومتی و بالا گرفتن اختلافات و نزاعها و خودافشاگری هایشان همه نشانه اینست که این وضعیت قابل ادامه نیست. مردم بیش از پیش تحمل خود را از دست میدهند و رژیم بیش از پیش توان خود را. این شرایط به یک انفجار اجتماعی منجر خواهد شد که حتی خود مقامات - تحت عنوان سونامی بیکاری و "فتنه" ای بمراتب شدید تر از "فتنه هشتاد و هشت" - از آن یاد میکنند و به یکدیگر هشدار میدهند.
در نگاه اول چنین به نظر میرسد که تحریمهای اقتصادی و فشار دولتهای غربی موجد این شرایط بوده است، اما این فقط ظاهر قضیه است. این تعبیری است که جمهوری اسلامی میخواهد از این شرایط بدست بدهد. مساله بسیار فراتر از تحریمها و یا کلا رابطه دولتها با جمهوری اسلامی است. وضعیت سیاسی ایران و موقعیت امروز رژیم اسلامی برآیند تحولاتی جهانی- منطقه ای از یکسو و موقعیت تازه جنبشهای اجتماعی در ایران از سوی دیگر است. بعبارت دیگر تحریمها، احتمال جنگ و روابط غرب با رژیم خود معلول شرایطی است که در چند سال اخیر در منطقه و در سطح جهانی بوجود آمده است. این شرایط نه تنها حکومت بلکه جنبشها و نیروهای سیاسی در ایران را تحت تاثیر قرار داده و کلا تعادل قوا و مناسبات تازه ای در ایران بوجود آورده است.
پایان دوره جنگ تروریستها
یک تحول تازه و موثر در اوضاع ایران پایان دوره جنگ تروریستها و کشمکشی بود که از یازده سپتامبر ٢۰۰۱ تا مقطع فروپاشی وال استریت در زمستان ٢۰۰۸ جهان را به کام خود کشیده و بر همه چیز رنگ سیاه خود را زده بود. یکسوی این کشاکش میلیتاریسم نئوکنسرواتیستی آمریکائی- غربی و در سوی دیگرش اسلام سیاسی قرار داشت و روشن است که این تقابل به جمهوری اسلامی نقش ویژه و برجسته ای در منطقه میداد. محور ایران- سوریه- حزب الله- حماس یک فاکتور قدرتمند و تعیین کننده در خاورمیانه محسوب میشد که بخصوص بن بست غرب در افغانستان و عراق زمینه گسترش نفوذ آن در خاورمیانه و حتی در این کشورهای تحت اشغال نیروهای ناتو را فراهم میآورد.
این دوره با فروریزی وال استریت در زمستان ٢۰۰۸ و شکست انتخاباتی نئو کنسرواتیستها در انتخابات آمریکا - که خود حاصل ریزش وال استریت و بن بست عراق و افغانستان بود- و سپس با شکل گیری انقلابات در خاورمیانه و شمال آفریقا، بپایان میرسد. این تحولات نه تنها میلیتاریسم نئوکنسرواتیستی بلکه قطب مقابل آن، یعنی اسلام سیاسی را نیز بشدت تضعیف کرد. بعبارت دیگر جنگ این دوقطب نه با پیروزی و یا پیشرویهای چشمگیر یکی بر دیگری، بلکه با بمیدان آمدن قطب سوم به به حاشیه رانده شد. در شرق و در خود غرب توده های میلیونی مردمی به خیابان آمدند که خواستها و مبارزات و اعتراضاتشان - بر خلاف انقلابات مخملی دهه نود- نه در چارچوب دموکراسی و رقابت آزاد می گنجید و نه در چارچوب غرب ستیزی و ضد آمریکائی گریهای نیروهای اسلامی. این همان شورش گرسنگان بود که صندوق بین المللی پول بعد از فروریزی وال استریت در موردش هشدار داده بود و منصور حکمت در دنیا بعد از یازده سپتامبر بعنوان جهان متمدن و غول خفته ای که بیدار خواهد شد نوید داه بود. جمهوری اسلامی در ابتدا کوشید این انقلابات را بحساب خود واریز کند ولی به سرعت معلوم شد هیچ رگه ی اسلامی در این مبارزات وجود ندارد و اسلام سیاسی در واقع خود یکی از قربانیان این انقلابات است. اما مشکل جمهوری اسلامی تنها بی ربطی به این انقلابات که در "جوامع اسلامی" و در مواردی مثل مصر و تونس در حیات خلوت امریکا رخ میدادند نبود بلکه مهمتر از آن مسری بودن و قابل تعمیم بودن این جنبشهای انقلابی به خود جامعه ایران بود. امروز جمهوری اسلامی در کنار رژیم اسد مستقیما و علنا بعنوان یک نیروی کشتار مردم بپا خاسته سوریه عمل میکند چرا که بدرست در سقوط اسد سقوط خود را می بیند.
علاوه بر رژیم اسد نیروهای دیگر قطب اسلام سیاسی در منطقه نظیر حزب الله لبنان و حماس نیز به موقعیت بسیار ضعیف تری از گذشته رانده شده اند. اما مهمترین فاکتور هنوز این عقب نشینی اسلامیون نیست. مساله مهمتر اینستکه دوره ای که با انقلاب تونس آغاز شد کل جنبش اسلام سیاسی در سطح دنیا را از صدر و محور تحولات به پائین کشید و گفتمان انقلاب و نان و آزادی و کرامت انسانی را به صدر تحولات راند. در تمام دهه گذشته هر تحول سیاسی در چهار گوشه دنیا به نحو مستقیم و یا غیرمستقیم به تقابل و کشمکش "دموکراسی غرب" با اسلام سیاسی مربوط میشد و در رسانه ها و در افکار عمومی مردم دنیا هر نوع مخالفت و اعتراضی به سیاستهای دولت امریکا و سایر دولتهای غربی خودبخود مهر اسلام سیاسی را بر خود داشت. انقلابات منطقه و بدنبال آن جنبش ۹۹ درصدیها کل این توازن را به نفع مردم و به ضرر هر دو قطب تروریستی در هم ریخت. و این محکمترین ضربه به اسلام سیاسی و "انقلابیگیری" نوع جمهوری اسلامی بود.
رابطه غرب با جمهوری اسلامی
تضعیف اسلام سیاسی در منطقه برای دولت امریکا و هم پیمانانش یک امتیاز و فاکتور مطلوب محسوب میشود. بخصوص با سیاست نسبتا - و تا امروز- موفقیت آمیز تن دادن به حد اقل تغییرات در منطقه برای حفظ وضع موجود آمریکا و دول غرب توانستند کنترل نسبی خود را بر اوضاع حفظ کنند. بجلو صحنه رانده شدن نیروهای اسلامی پرو غرب در مصر و لیبی و تونس، عروج ترکیه و شکل گیری محور ترکیه- عربستان و امیرنشینهای خلیج در برابر بلوک بهم ریخته سوریه- ایران- حزب الله، و تضعیف نیروهای اسلامی طرفدار جمهوری اسلامی در عراق و فلسطین اینها از جمله فاکتورهائی است که به نفع غرب و به ضرر جمهوری اسلامی عمل میکند. توافق نظر و ائتلافی که امروز بین امریکا و اروپای واحد و روسیه و چین بر سر تحریم جمهوری اسلامی شکل گرفته است و در دستور قرار گرفتن مذاکرات اتمی حاصل این شرایط تازه است. آمریکا و هم پیمانانش فکر میکنند در شرایط به عقب رانده شدن اسلام سیاسی در منطقه میتوانند جمهوری اسلامی را به پذیرش سیاستهای خود - ابتدا در زمینه انرژی هسته ای و در گامهای بعدی در چارچوب سیاستها منطقه ای مطلوب خود- مجبور و رام و سر براه کنند. گفتمان رژیم چنج و تغییر رژیم از بالا و حمله نظامی- که پائین تر توضیح خواهم داد- به همراه نئوکنسروتیسم میلیتاریستی نماینده این سیاستها به حاشیه رانده شده و سیاست تعامل و مذاکره باب طبع اروپای واحد و روسیه و چین در دستور قرار گرفته است. بر خلاف تصور رایج تجربه لیبی و مصر - و امروز سوریه- نه تنها سیاست حمله نظامی به ایران را در چشم انداز دولت آمریکا قرار نداد بلکه بر عکس امید به رام کردن حکومت اسلامی بر سر میز مذاکره را بالا برد. تشدید تحریمهای اقتصادی و همزمان مذاکره بر سر انرژی هسته ای خود یکی از نتایج این سیاست است. بعبارت دیگر تحریم اقتصادی نه پیش درآمد حمله نظامی بلکه بر عکس آلترناتیو آن است و از همین رو توانسته است حمایت اروپای واحد و چین و روسیه را نیز جلب کند. ممکن است گزینه نظامی مجددا روی میز قرار بگیرد اما این مستلزم زمینه سازیها و مناسبات سیاسی تازه ای میان دولتهای طرف مذاکره - و یا طرف جنگ- جمهوری اسلامی است که فعلا در چشم انداز قرار ندارد.
احتمال جنگ
امروز تا حد زیادی سروصدائی که حدود یکسال قبل در مورد حمله نظامی آمریکا و یا اسرائیل به ایران بالا گرفته بود فروکش کرده است اما همان زمان هم روشن بود که این بیشتر یک هیاهوی دیپلماتیک و تبلیغاتی است تا یک احتمال واقعی. به نظر من در شرایط حاضر احتمال حمله به ایران از هر دوره دیگری ضعیف تر است. تنها فاکتوری که ممکن است احتمال حمله نظامی را بالا ببرد پاگرفتن یک جنبش انقلابی عظیم در ابعاد انقلاب مصر و سوریه است. اما حتی در این شرایط نیز گزینه حمله نظامی انتخاب راحت و سر راستی برای آمریکا نخواهد بود. همین امروز در رابطه با سوریه شاهد این اجتناب از حمله نظامی و حل و فصل دیپلماتیک انقلابی که مایلند آنرا "جنگ داخلی" بنامند هستیم. در مورد ایران ریسک حمله نظامی برای غرب بسیار بیشتر از مورد سوریه خواهد بود. ولی در هر حال حمله نظامی بعنوان یک شیوه تحریف و قیچی کردن انقلاب و کنترل اوضاع بعد از انقلاب- در شرایطی که هیچ راه دیگری در برابر بورژوازی جهانی نباشد- یک احتمال واقعی است که باید از هم اکنون جدی گرفته شود. اما در غیاب فشار انقلاب، دخالت نظامی در ایران در انتهای لیست گزینه های غرب قرار دارد.
فاکتور روسیه - چین
یک عامل تازه نقش روسیه، و در اتحاد با آن چین، در معادلات منطقه است. روسیه همواره در کشاکش میان غرب و جمهوری اسلامی در کنار دومی قرار داشته است اما امروز این سیاست بر متن تحولات منطقه که بالاتر اشاره شد و بخصوص با پشت سر گذاشتن تلاطمات بعد از دیوار برلین و سرو سامان یافتن نسبی مسائل داخلی بوسیله بورژوازی روس - که بازگشت پوتین به راس قدرت یک نمود آنست- از حد اعلام موضع فراتر میرود. امروز ما شاهد عروج یک بلوک تازه متشکل از روسیه و چین در منطقه هستیم که هم اکنون تاثیر تعیین کننده آن را بر سیر حوادث سوریه می بینیم. در مورد لیبی هم این بلوک به حمایت از قذافی برخاست اما در آن شرایط نتوانست تاثیر چندانی بر روند اوضاع داشته باشد. ظاهرا کرملین تصمیم گرفته است در مورد سوریه قاطع تر و فعال تر عمل کند و در این راه چین را هم در کنار خود دارد.
در رابطه با جمهوری اسلامی و روند تحولات سیاسی در ایران نیز فاکتور روسیه- چین میتواند نقش مهمی ایفا کند. در انقلاب ۸۸ مردم ایران در پاسخ به شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل رژیم با شعار مرگ بر چین و مرگ بر روسیه - متحدین حکومت اسلامی- به خیابان آمدند. خبر و عکس تانکها و تجهیزات نظامی ضد شورش وارداتی از چین و آموزش نیروهای سرکوب انقلاب در روسیه، آن زمان در سایتها و مدیای اجتماعی وسیعا منتشر شده بود و امروز خبر سرکوب مردم سوریه بوسیله هلیکوپترهای روسی در راس اخبار است. روسیه عملا برای جلوگیری از نفوذ غرب در منطقه وارد عمل شده و تاکتیک دفاع از دیکتاتورهای در حال سرنگونی را در پیش گرفته است.
چنین به نظر میرسد روسیه در منطقه خاورمیانه در برابر تاکتیک غرب - رضایت دادن به حداقل تغییرات برای کنترل اوضاع- سیاست دفاع همه جانبه از دیکتاتوریهای در حال سقوط را انتخاب کرده است. دلیل این امر نیز روشن است. با سرنگونی دیکتاتورها درمنطقه روسیه نمیتواند امیدی به گسترش نفوذ خود و کنترل شرایط در کشورهای انقلابی داشته باشد اما میتواند امیدوار باشد که با حفظ این دیکتاتوریها این کشورها را به حیطه نفوذ خود بکشاند. انگیزه و هدف چین نیز در هم پیمانی با روسیه چیزی بجز همین ممانعت از بسط نفوذ غرب نیست. ازینرو روسیه و چین را باید یک نیروی ضد انقلابی در منطقه بحساب آورد که در رقابت با غرب تاکتیک دفاع پیگیر از دیکتاتورهای حاکم را درپیش گرفته است. این فاکتور بخصوص در رابطه با جمهوری اسلامی عامل مهمی است که باید در کنار تاکتیکهای غرب و متحدینش، مورد توجه نیروهای انقلابی قرار بگیرد. انقلاب میتواند تنها با خنثی کردن تلاشهای بورژوازی جهانی برای حفظ رژیمهای حاکم ( خط روسیه) و یا رضایت دادن به تغییر آنها برای حفظ نظم حاکم ( خط آمریکا) راه خود را بجلو باز کند و به پیروزی برسد.
امروز در سیاستهای مشخص تشدید تحریمها و مداکرات بر سر مساله اتمی این دو بلوک در کنار هم قرار گرفته اند اما اهداف متفاوتی را دنبال میکنند. روسیه و چین امیدوارند با مهار کردن سیاست اتمی جمهوری اسلامی کل این نظام را - البته همچنان در برابرغرب- حفظ کنند و به حیطه نفوذ خود بکشانند. از نظر روسیه دست کشیدن رژیم اسلامی از پروژه اتمی نوعی تغییر لازم برای بقای این رژیم است. دولت آمریکا و هم پیمانان غربی اش بر عکس عقب راندن جمهوری اسلامی بر سر مساله اتمی را پیش در آمد تغییرات وسیعتری در سیاستهای حکومت اسلامی، هرس کردن اسلام ضد آمریکائی رژیم و گنجاندن اَن در چارچوب سیاستهای منطقه ای خود میدانند. در این مقطع هر دو بلوک تاکتیک اعمال فشار اقتصادی و دیپلماتیک بر جمهوری اسلامی را با اهداف ویژه خود منطبق یافته اند اما این اتحاد نمیتواند پایدار بماند. نکته اصلی در این میان اینست که مستقل از رقابت و کشاکش میان این بلوکها جمهوری اسلامی همانطور که بارها گفته ایم قادر به تغییر سیاستهای ضد غربی خود و دست کشیدن از اسلام سیاسی نیست.
بن بست جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی از بدو بقدرت رسیدنش برای بقای خود به ضد آمریکائی گری و پرچمداری اسلام سیاسی نیاز داشته است. اسلام سیاسی ضد آمریکائی یک امر هویتی رژیم و بخصوص امروز آخرین نقطه اتکای او برای حفظ موجودیت خود است. این موجودیت نه از جانب دولتهای غربی و بلوکهای مختلف آن بلکه اساسا از جانب انقلاب و جنبش سرنگونی طلبانه مردم تهدید میشود. رژیم موفق شد خیزش توده ای ۸۸ را فروبنشاند اما انقلابات منطقه - که اکنون گریبان متحد استراتژیکش در سوریه را چسبیده است و سر کوتاه آمدن هم ندارد- چشم انداز خطر جدی تر و مهلک تری را در برابر رژیم قرار داده است. رژیم میداند که حتی یک گام عقب نشینی از غرب ستیزی - حتی در همان سطحی که در دوره خاتمی به آن تن داده بود- به سرعت به سقوطش منجر خواهد شد. کوبیدن بر طبل ضد آمریکائی گری - و تبعات آن نظیر پروژه هسته ای و حمایت از نیروهای اسلامی در منطقه و مخالفت با موجودیت اسرائیل و غیره- جزء توجیه کننده و مکمل سیاستهای سرکوبگرانه حکومت علیه مردم است و ازینرو برای رژیم یک مساله مرگ و زندگی است. از سوی دیگر حکومت اسلامی ناگزیر است برای ماندن و بخصوص برای راه یافتن به اقتصاد جهانی و سر و سامان دادن به اقتصاد ورشکسته و از هم پاشیده اش روابط خود با غرب را متعارف کند. از این نقطه نظرحتی حمایت چین و روسیه دردی از رژیم دوا نخواهد کرد. این بلوک هم از لحاظ سیاسی و هم اقتصادی ضعیف تر از آنست که مورد اتکای رژیمهائی نظیر جمهوری اسلامی در مقابله با غرب قرار بگیرد. این تناقض بخصوص امروز و بر متن حاشیه ای شدن اسلام سیاسی بسیار حادتر و لاعلاج تر از دوره قبل گریبان رژیم را گرفته است. شرایط انفجار آمیز امروز ایران در تحلیل نهائی ریشه در این شرایط دارد.
از سوی دیگر فاکتور مبارزه و اعتراضات مردم خود پایه اصلی بن بست جمهوری اسلامی است. اگر خطر انقلاب مردم و جنبش سرنگونی طلبانه مردم نبود بن بست و تناقضی هم وجود نداشت. در این صورت تن دادن به شرایط غرب و ورود به بازار جهانی سرمایه جاده یک طرفه ای بود که حکومت اسلامی خود به استقبال آن میرفت. تلاشهائی که در گذشته در این جهت انجام شد- در دوره رفسنجانی و بعدا خاتمی- همه به همین دلیل امکان سربلند کردن انقلاب مردم بی نتیجه ماند و از دستور حکومت خارج شد. امروز بمراتب بیشتر گذشته خط نزدیکی به آمریکا کل نظام جمهوری اسلامی را در معرض "خطر" سقوط و نابودی قرار خواهد داد.
چشم انداز انقلاب
یک ویژگی دوره ای که با انقلاب تونس آغاز شد اعاده حیثیت از انقلاب و آرمانهای انسانی و آزادیخواهانه مردم و کلا فاکتور قدرت مردم در شکل دادن به تحولات بود. آنچه در ایران امروز شاهد آن هستیم به یک معنا از پیامدهای انقلاب ۸۸ است. رژیم موفق شد جنبش ۸۸ را به عقب بنشاند اما نتوانست از نتایج آن مصون بماند. اختلافات و کشمکش های بیسابقه میان باندهای حکومتی یکی از این پیامدها است. این کشمکش ها بر خلاف جناحبندی های گذشته که بر سر خط و سیاستهای معینی -بازگشائی اقتصادی، بازگشائی سیاسی، تعامل با غرب و غیره- صورت میگرفت برسر خط و جهت گیری سیاسی معینی نیست بلکه بر سر بقا و هژمونی خود و باند خود در قدرت است. انقلاب ۸۸ ادعا و ظاهر مستضعف پناهی رژیم را در یک مقیاس وسیع اجتماعی - در ایران و جهان- به کنار زد و اتوریته و هژمونی ولی فقیه را حتی در میان باندهای حکومتی شکست. انقلابات منطقه که خود از انقلاب ۸۸ الهام گرفته بودند، به نوبه خود این شرایط را تشدید کرد و به همه نشان داد که بعنوان نمونه شاخص سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی، نه ادعای حمایت از قدس و مردم فسطین در برابر صهیونیسم، بلکه حمایت از بشار اسد در کشتار مردم سوریه است.
از سوی دیگر در شرایط امروز بحران جهانی سرمایه داری چشم انداز هر نوع گشایش اقتصادی را نه تنها در برابر رژیم بلکه در مقابل کل نیروهای بورژوائی اپوزیسیون تماما کور کرده است. امروز دیگر نه تنها رژیم اسلامی بلکه کل بورژوازی ایران با یک بحران عمیق سیاسی- اقتصادی روبرو است و چشم انداز و راه حلی برای حل آن ندارد. بی افقی و بی حرفی اپوزیسیون راست چه در قبال تحولات منطقه و چه بویژه جنبش علیه یک درصدیها در غرب، خود در تحلیل نهائی ناشی از بحران عمیق اقتصادی- سیاسی بورژوازی جهانی است. این بار صف انقلاب در تقابل با کل بورژوازی به میدان خوهد آمد. همان شرایطی که زمینه ساز جنبش آنتی کاپیتالیستی در غرب و انقلابات میلیونی در منطقه است، زمینه های یک انفجار و طوفان زیر و رو کننده علیه سرمایه داری و حکومت اسلامی اش در ایران را نیز بوجود آورده است. گسترش بیسابقه مبارازت کارگری در مقابله با بیکاری و گرانی و شرایط مشقت باری که رژیم به کارگران و اکثریت عظیم مردم ایران تحمیل کرده است میتواند پیش درآمد انقلاب عظمیی باشد که از راه میرسد. نشانه های این طوفان را در بالا گرفتن حرکت ضد مذهبی جوانان و زنان نیز میتوان مشاهده کرد. بهمان نسبتی که آمار فتواهای قتل و اعدامها و بگیر و ببندها بالا میرود به همان نسبت بر قدرت تعرض نیروئی که رژیم در برابر خود متراکم کرده است افزوده میشود. آینده ایران را نه مناسبات و مذاکرات و تعاملات و جنگ و سازش بین دولتها بلکه قدرت خیابان تعیین خواهد کرد. همچنانکه امروز قدرت مردم در کل دنیا در مصر و سوریه و یونان و در غرب و در شرق عامل تعیین کننده شکل دادن به تحولات است.

جمهوری اسلامی از دیدگاه منصور حکمت، یک سئوال از حمید تقوائی در مورد نظرات منصور حکمت در قبال جمهوری اسلامی و شرایط سیاسی ایران


فرستادن به ایمیل چاپ

hamid-taqvai1
انترناسیونال- پس از گذشت ده سال از مرگ منصور حکمت، نظرات و مواضع او درباره جمهوری اسلامی و کلا وضعیت سیاسی در ایران اکنون یعنی سال ۹١، تا چه میزان قابل انطباق و معتبر است؟

حمید تقوائی- به نظر من تحولات ده سال اخیر نظرات منصور حکمت درمورد جمهوری اسلامی را کاملا مورد تایید قرار داده است. روشن است که بعد از منصور حکمت شرایط سیاسی در ایران - و همچنین در سطح جهانی- بسیار تغییر کرده است. منظور من صرفا تحولات چند ساله اخیر، انقلاب هشتاد و هشت ایران و انقلابات منطقه و بروز انفجاری بحران سرمایه داری و پیامدهای آن، نیست بلکه تحولاتی است که از همان اواخر سال ٢۰۰٢ در ایران آغاز شد. بیاد داشته باشیم که شکل گیری کمیته ها و نهادهای مبارزاتی کارگری و قدم بمیدان گذاشتن فعالین شناخته شده در جنبش کارگری، مبارزات و اعتصابات وسیع نساجیها در سنندج و بخشهای دیگر جنبش کارگری در کردستان، اعتراضات سراسری معلمان، اعتصاب پرشکوه کارگران شرکت واحد، شکل گیری جنبش دفاع از حقوق کودک، مطرح شدن شعار آزادی برابری در دانشگاهها، گسترش و اوجگیری جنبش ضد مذهبی و غیره و غیره همه اینها بعد از درگذشت منصور حکمت اتفاق افتاد. این تحولات تماما منطبق بر تحلیل و تبیینی بود که منصور حکمت از شرایط سیاسی در ایران بدست میداد و پیش بینی میکرد. تحولات چند ساله اخیر، از خیزش انقلابی هشتاد و هشت تا ورشکستگی سیاسی اپوزیسیون پرو رژیمی و تا تشدید بحران درونی جمهوری اسلامی در ابعاد بیسابقه ای که امروز شاهد آن هستیم نیز بطریق اولی تاکید دیگری بر تحلیل و مواضع و نظرات منصور حکمت است.

اولین شاخص نظرات منصور حکمت در مورد جمهوری اسلامی این است که این رژیم از نظر سیاسی واقتصادی و اجتماعی و فرهنگی وصله ناجوری به تن جامعه ایران است و نمیتواند به رژیم متعارف سرمایه داری در ایران تبدیل شود. او نشان میدهد که جامعه ایران، برخلاف ادعای دولتها و رسانه های غربی و اپوزیسیون ملی- اسلامی و حتی برخی از نیروهای اپوزیسیون راست جمهوریخواه و سلطنت طلب، نه تنها یک "جامعه اسلامی" نیست بلکه وسیعا ضد مذهب است و هیچگاه رژیم اسلامی را نپذیرفته است. منصور حکمت انقلاب ٥۷ را تحولی آزادیخواهانه و بر حق و جمهوری اسلامی را عامل و نیروی سرکوب کننده آن میدانست. او از جمله در تحلیل درخشان "تاریخ شکست نخوردگان" نشان میدهد که چطور نه انقلاب بلکه ضد انقلاب در ایران ٥۷ اسلامی بود، چطور و چرا جمهوری اسلامی ادامه رژیم شاه بود و چطور ٣۰ خرداد ٦۰ به ١۷ شهریور ٥۷ و بنی صدر به ازهاری وصل میشود. در شرایط امروز، هم بحران لاعلاج اقتصادی- سیاسی رژیم که بمراتب گسترده تر و عمیق از دهسال قبل شده است و هم رسوائی جهانی رژیم اسلامی در اثر انقلاب ۸۸ بعنوان یک حکومت وحشی و قاتل مردم، صحت تحلیلهای منصور حکمت در مورد نامتعارف بودن حکومت و ناخوانی سیاسی- فرهنگی- اجتماعی آن با جامعه ایران را به یک بدیهیت قابل مشاهده و قابل قبول برای همگان تبدیل کرده است.

شاخص دیگر نظرات منصور حکمت تحلیل اوضاع و تحولات سیاسی ایران بر اساس جنبشهای سیاسی- اجتماعی موجود در جامعه بود. او مشخصا سه جنبش ناسیونالیسم راست طرفدار غرب، جنبش ملی- اسلامی و جنبش کمونیسم کارگری را در ایران باز میشناسد و مورد بررسی قرار میدهد و فعالیتها و موضعگیریهای احزاب و شخصیتها و نیروهای سیاسی را بر متن این سه جنبش اجتماعی و افق و اهداف طبقاتی این جنبشها نقد و بررسی میکند. نظریه جنبشهای منصور حکمت به نظر من یک درافزوده مهم او به مارکسیسم و یکی از ویژگیهای کمونیسم کارگری است که کاربرد جهانی دارد - نظیر ارزیابی شکست انقلاب اکتبر، شناخت شاخه های مختلف چپ غیرکارگری و جایگاه طبقاتی آنها، نقد و شناخت جنبش اسلامی سیاسی و غیره- اما تا انجا که به شرایط مشخص ایران مربوط میشود ارزیابی و بررسی تحولات سیاسی بر مبنای سه جنبشی که گفته شد تبیین و شناخت عمیق و روشنی از روندها و رویدادهای سیاسی بدست میدهد. امروز نیز موضعگیریها و سیاستها و کلا موقعیت و وزن احزاب و شخصیتهای سیاسی چپ و راست کاملا بر مبنای موقعیت جنبشهائی که بسترشان را تشکیل میدهد - از یکسو تضعیف جنبش اسلام سیاسی در منطقه، رسوائی بیش از پیش جنبش ملی - اسلامی و بن بست جنبش راست طرفدار غرب که حاصل بحران جهانی سرمایه است و از سوی دیگر شکل گیری انقلابات و جنبشهای ضد سرمایه داری و به چپ چرخیدن فضای جهانی - قابل بررسی و تبیین است. مسلح بودن به و بکار گرفتن این شیوه و نگرش یکی از نقاط قوت حزب و جنبش کمونیسم کارگری در زمان منصور حکمت و در دوره بعد از او بوده است.

یک بعد دیگر نظرات منصور حکمت - که از برخورد به جمهوری اسلامی فراتر میرود- تحلیل و ارزیابی او از جنبش اسلام سیاسی است. منصور حکمت بروشنی نشان میدهد که این جنبش حاصل شکست پروژه مدرنیزاسیون غربی در کشورهای خاورمیانه در اواخر دهه شصت و اوائل دهه هفتاد میلادی بود که در دل بحران حکومتی و ایدئولوژیک در این کشورها "بعنوان يکى از آلترنانيوهاى راست براى تجديد سازمان حاکميت بورژوايى در مواجهه با چپ و طبقه کارگرى که با عروج کاپيتاليسم رشد پيدا کرده بود به ميدان آمد." (رجوع کنید به "عروج و افول اسلام سیاسی")
جمهوری اسلامی یک رکن مهم این جنبش ارتجاعی است. بقول منصور حکمت بدون جمهوری اسلامی این جنبش شانس زیادی برای مطرح شدن نداشت و در حاشیه سیاست میماند.

یک نتیجه مهم تاکید منصور حکمت بر خصلت سیاسی این جنبش در تقابل با تصویر ایدئولوژیک و و عقیدتی است که آکادمیسینهای غربی از "اسلام فاندامنتالیست" و جمهوری اسلامی بدست میدهند. نظریه ای که حساب ملی- اسلامیون به اپوزیسیون رانده شده را ازحکومت جدا میکند و به آنان میدان میدهد. منصور حکمت میگوید:
"اين اسلام سياسى لزوما محتواى اسکولاستيک و فقهى داده شده و متعينى ندارد. اسلام سياسى لزوما بنيادگرا و دکترينر نيست. از انعطاف پذيرى سياسى و پراگماتيسم عقيدتى خمينى تا محافل خشکه مقدس در جناح راست حکومت ايران، از نهضت آزادى و مهدى بازرگان و امل و نبيه برى مکلا و کراواتى تا طالبان، از حماس و جهاد اسلامى تا يا "پروتستانيسم اسلامى" امثال سروش و اشکورى در ايران، همه بخشهاى مختلف اين اسلام سياسى اند." همانجا

تا آنجا که به شرایط سیاسی ایران مربوط میشود این ارزیابی "جنبشی" از جمهوری اسلامی اجازه میدهد تا اپوزیسیون ملی- اسلامی آن را نیز بتوانیم عمیقا بشناسیم و نقد کنیم. یکی از نتایج این تبیین و ارزیابی مقابله سیاسی حزب ما با خط "اصلاح طلبی" است که مشخصا در سیاستهای افشاگرانه حزب در برخورد به دو خرداد از زمان اوجش در دوره ریاست جمهوری خاتمی تا برخورد به "جنبش سبز" و مذهبیون "سکولار" شده امروزی خود را نشان میدهد.

این بررسی موقعیت و سیاستهای جمهوری اسلامی بعنوان یک جزء اسلام سیاسی، بویژه امروز که اسلام سیاسی در منطقه و در کل جهان به عقب رانده شده و دوره جنگ تروریستها جای خود را به دوره انقلابات داده است، جایگاه مهمی در بررسی اوضاع سیاسی ایران و روند تحولات یافته است. بجرات میتوان گفت که بویژه امروز بررسی تحولات سیاسی در ایران بدون داشتن ارزیابی مشخصی از موقعیت جنبش اسلام سیاسی در منطقه امکان پذیر نیست.

و بالاخره باید به جایگاه فاکتورمبارزات و اعتراضات مردم در نظرات منصور حکمت اشاره کنم. در نظرات منصور حکمت حتی در اوج قدر قدرتی جمهوری اسلامی - در دهه شصت شمسی- همچنانکه در اوج افسار گسیختگی ارتجاع جهانی - بعد از فروپاشی دیوار برلین- همیشه مبارزات کارگران و اعتراضات توده مردم نقش برجسته و تعیین کنده ای داشت و کسب آمادگی برای ایفای نقش و بدست گرفتن رهبری این مبارزات یک رکن همیشگی تاکتیکها و موضعگیریهای وی بود. بعنوان نمونه این نظریه که جنبش کارگری همواره فعال و در جنب و جوش است و تاکید بر نقش محافل کارگری و آژیتاتورها و رهبران عملی در جنبش کارگری - در بدو تشکل حزب کمونیست ایران در دوره بعد از سرکوب خرداد شصت، و بعد - در مقطع تشکیل حزب کمونیست کارگری در آستانه فروپاشی دیوار برلین- نشان دادن و برجسته کردن این واقعیت که کمونیسم کارگری یک جنبش زنده و موجود و داده شده در جامعه و یک گرایش قوی در جنبش کارگری است و وجود این جنبش باید پیش فرض موجودیت و سیاستها و فعالیتهای حزب باشد، از جمله موارد مشخصی است که بروشنی نقش مبارزات کارگران و توده مردم را دیدگاه منصور حکمت بیان میکند. او مدام و در نوشته ها و سخنرانیهای متعددی بر این تاکید میکند که وجود اعتراض و مبارزه در جامعه را باید فرض گرفت و کار حزب خلق کردن و براه انداختن مبارزه و اعتراض و انقلاب نیست بلکه دخالتگری و سازماندهی و رهبری آنست. با این دیگاه بود که منصور حکمت شورش هیجده تیر را آغاز جنبش توده ای برای سرنگونی جمهوری اسلامی ارزیابی کرد و آز آن پس جنبش سرنگونی یک فاکتور مهم در تاکتیکها و سیاستهای حزب در قبال تحولات مختلف بوده است. خیزش انقلاب سال ۸۸ در واقع یک نقطه اوج جنبش سرنگونی طلبانه ای بود که از دهسال قبل منصور حکمت آن را به رسمیت شناخته بود و پرچمش را برابر جمهوری اسلامی با جناحبندی های مختلف آن و اقسام "اپوزیسیون" استحاله چی و اصلاح طلبش برافراشته بود. او حتی در نوشته "زیر حجاب اختناق" به روشنی مکانیسمهای شکل گیری و سر برآوردن چنین جنبشی را بررسی کرده و پیش بینی کرده بود. این ارزیابی چنان عمیق و دقیق و واقع بینانه است که گوئی بعد از خیزش انقلابی هشتاد و هشت و در باره آن نوشته شده است.

به عنوان آخرین نکته باید به نظریه حزب و جامعه و بویژه حزب و قدرت سیاسی منصور حکمت اشاره کنم. به نظر من تجربه ۸۸ در ایران و تجربه انقلابات منطقه و جنبش موسوم به جنبش اشغال در سطح جهانی نقش و جایگاه حیاتی حزب و حزبیت کمونیستی را در تحولات انقلابی بروشنی نشان میدهد و برجسته میکند. حضور یک حزب کمونیست سیاسی و اجتماعی بر اساس تعریف و مشخصاتی که منصور حکمت در نظریه حزب و جامعه بدست میدهد شرط لازم و تعیین کننده پیشروی و پیروزی تحولات زیر و رو کننده ای است که امروز در ایران و در جهان شاهد آن هستیم.

در یک مقیاس جهانی همین نگرش و متدولوژی را در برخورد منصور حکمت به یازده سپتامبر می بینیم. او در جنگ بین قطبهای تروریستی جبهه سوم جبهه مردم متمدن جهان را نمایندگی میکند و نوید میدهد که این غول خفته بپا خواهد خاست و بدوره سیاه تقابل تروریستها نقطه پایان خواهد گذاشت و امروز دنیا شاهد تحقق این پیش بینی اوست.

نظرات منصور حکمت در قبال جمهوری اسلامی ابعاد و مولفه های بیشتری دارد که اینجا فرصت پرداختن به همه آنها نیست. بعنوان نمونه اولین نوشته های تئوریک وی در مورد شرایط سیاسی و اقتصادی در ایران - "اسطوره بورژوازی ملی و مترقی"، "دو جناح در ضد انقلاب بورژا امپریالیستی"، "تئوری مارکسیستی بحران"، "جنبش دهقانی بعد از حل امپریالیستی مساله ارضی"، "دولت در دوران انقلابی" و غیره - تا همین امروز از ارکان شناخت شرایط اقتصادی- سیاسی در ایران، و حتی در مواردی - مثل تز "دولت در دوره های انقلابی" - در شناخت شرایط منطقه محسوب میشود. امیدوارم در فرصتهای دیگری به این بحث نیز بپردازم. تنها اجازه بدهید بعنوان حسن ختام قمستی از همان نوشته "عروج و افول اسلامی سیاسی" را در اینجا نقل کنم که گوئی وصف حال شرایط انفجار آمیز امروز جامعه ایران و سر برآوردن اعتراضات ضد مذهبی است که حول فتوای قتل شاهین نجفی و اعتراض عریان علیا المهدی شکل گرفته است:

"بديهى است که با بالا گرفتن قدرت اسلام سياسى فشار براى احياى ظواهر مذهبى در جامعه شدت ميگيرد. اما اين يک فشار سياسى است. مردم به اين فشار بعضا تمکين ميکنند. پشتوانه اين "رنسانس" اسلامى خشونت و ترور است. در الجزاير به يک شکل و در ايران به شکل ديگر.
در ايران واقعيت اين است که برعکس، به تناسب عروج اسلام سياسى و حاکميت دينى، موج بازگشت ضد اسلامى در سطح معنوى و عقيدتى و در زندگى شخصى مردم به طرز خيره کننده اى بالاگرفته است. عروج اسلامى سياسى در ايران مقدمه اى بر يک انقلاب فرهنگى ضد اسلامى و ضد دينى در اذهان مردم و بويژه نسل جوان شده است که با يک انفجار عظيم جهان را متوجه خود خواهد کرد و شيپور پايان عملى اسلام سياسى در کل خاورميانه را به صدا در خواهد آورد".

اطلاعیه حزب کمونیست کارگری درباره اتفاقات اخیر مصر: کشمکش دو نیروی ارتجاعی در مقابل انقلاب مصر!


فرستادن به ایمیل چاپ

logo-hezb انقلاب مصر، فقط ۱۸ روز نیاز داشت تا حسنی مبارک، مظهر و سمبل قدرت سیاسی طبقه بورژوازی مصر، را ساقط کند. ۱۸ ماه از آن ۱۸ روز شکوهمند گذشته است. ۱۸ ماهی که حتی یک لحظه اش خالی از تقابل نیروهای انقلابی از یکطرف و نیروهای ارتجاع متعلق به نظام سابق نبوده است.

انقلاب مصر اکنون لحظات حساس و تعیین کننده ای را از سر میگذراند. لحظاتی که اثر خود را بر سرنوشت آتی تقابل انقلاب وضد انقلاب خواهد گذاشت. برای جایگزینی رئیس جمهور مادام العمری که بقدرت انقلاب ساقط شده است مضحکه انتخاباتی ای براه انداخته اند تا انقلاب را ساقط کنند. قرارست از میان دو کاندید ارتجاعی، احمد شفیق از طرف "شورای عالی نیروهای مسلح" (اسکف) و محمد مورسی از طرف اخوان المسلمین، یکی را از صندوق درآورند و ختم انقلاب را اعلام کنند.

ظاهرا تنها مسئله این است که این دو نیرو، اصول دمکراسی را رعایت نمیکنند، تقلب میکنند، علیه همدیگر توطئه میکنند و در نتیجه جامعه مصر دچار بحران شده است. اسکف کودتا کرده است و اخوان مقاومت میکند. این تفسیر آن ژورنالیسمی است که حتی در اوج انقلاب هم هدفش چیزی نبود جز خالی کردن انقلاب از مضمون رادیکالش، و تصویر دادن از آن به عنوان حرکتی که نهایت آمالش دموکراسی و پارلمان است! مضحکه انتخاباتی حاضر خود بروشنی نشان میدهد که دموکراسی و پارلمان تا چه حد به آرمانهای انقلابی مردم بی ربط است و چگونه در دستان ارتجاع بعنوان اسلحه ای علیه انقلاب عمل میکند.

آن نیروهایی که در اوج غرش میدان تحریر، زیر بال همدیگر را گرفته بودند و علیه انقلاب توطئه میچیدند امروز برای باز سازی نظام سیاسی مورد نیاز طبقه حاکم مصر بازی انتخاباتی براه انداخته اند. این رقابت دو نیروی ارتجاعی برای سهمخواهی بیشتر در قدرت سیاسی علیه طبقه کارگر و علیه آن نسل به پا خاسته ای است که حماسه شکوهمند میدان تحریر را در خاطره جهان معاصر برجای گذاشت.

توده مردم انقلابی تا همینجا عملا نشان داده اند که توهمی به این بازی انتخاباتی ندارند. ۷۰ درصد واجدین شرایط در این انتخابات کذایی اصلا شرکت نکردند. یعنی اکثریت رسما اعلام کردند که به ادامه انقلابشان وفادارند و در برابر این کلاهبرداری سیاسی می ایستند. بورژوازی ضربه خورده از انقلاب مصر، علیرغم تمام دوز و کلکها و تهدیدها و تطمیها و شعبده بازی های انتخاباتی فقط توانسته است ۱۳ درصد رای برای هر کدام از نمایندگانش رای دست و پا کند. این یک شکست سیاسی مفتضحانه از انقلابی است که اگر دوباره به میدان بیاید میتواند در کمتر از ۱۸ روز کل این عمارت فاسد سیاسی را با اسکف و اخوانش در هم بکوبد.

"انتخابات" کنونی مصر، کشمکش بالاییها در قالب اسکف و اخوان المسلین علیه ادامه انقلاب مصر است. هر کدام از این نیروها خود را صالحتر از دیگری برای مقابله با انقلاب میداند. انقلاب مصر باید و میتواند از این شکاف میان دو ضد انقلاب سربلند کند، تشکلهای کارگری اش را گسترده تر کند، اعتراضات و اعتصاباتش را دامن بزند، دست همه کسانی که به این حقه بازی انتخاباتی نه گفته اند را در دست هم بگذارد، به میدان تحریر بازگردد، متحد شود، متشکل شود، شعار "نان و آزادی و حرمت انسانی" اش را بار دیگر در سراسر مصر بلند کند و علیه کل دار و دسته های نظامی و غیر نظامی، قدیم و جدید طرفدار نظم حاکم قد علم کند و اجازه ندهد دو نیروی ارتجاعی سرنوشت انقلابی به این عظمت را رقم بزنند.

راه پیشروی انقلاب مصر در گرو یک نه محکم و متحد و متشکل طبقه کارگر، زنان و جوانان علیه همه دار و دسته های اونیفورم پوش و ریش و تسبیح دار، اسلامی و غیر اسلامی طرفدار ادامه نظم طبقاتی حاکم است.

زنده باد انقلاب مصر!
حزب کمونیست کارگری ایران
۲۲ ژوئن ۲۰۱۲، ۲ تیر ۱۳۹۱

نرگس محمدی: مسئولیت مرگ تدریجی من با مسئولان است

نرگس محمدی نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر در نامه ای به دادستان تهران ضمن تاکید بر غیر قانونی بودن حبس خود در زندان زنجان، مسئولیت هر گونه اتفاق ناگوار در زندان را متوجه مسئولان دانسته است.
به گزارش سایت ملی-مذهبی این فعال حقوق بشر که از بیماری حاد عصبی رنج می برد در نامه خود ضمن تکذیب هر گونه درخواست برای انتقال به زندان زنجان ، محیط این زندان را استرس زا عنوان کرده و آورده است: «مصرا و موکدا اعلام می کنم که چنین رفتار و اقدامی با من درواقع مرگ تدریجی من است که مسئولیت آن بامسئولین است.مسئولان محترم که پرونده پزشکی من را کاملا در اختیار دارند آگاهند که نگهداری من در محیط پراضطراب زندان به ویژه بندجرائم عادی (قتل، اعدام، موادمخدر و…) شرایطی که بنا به مصالح عمومی جامعه از گفتن آن سرباز می زنم،نوعی کشتن عمد است که مسئولیت مستقیم آن برعهده آنان می باشد.امیدوارم بنا نباشد که همچون شهادت هاله سحابی و هدی صابر که گفته شد به علت گرمای هوا و اعتصاب غذا بود! حادثه دیگری البته به ظاهر طبیعی رخ دهد که به این ترتیب اعلام می کنم ،نه تنها طبیعی نخواهد بود بلکه تشدید بیماری یا بروز هرحادثه ناگوار دیگری در این شرایط برای من کاملا عامدانه است».
خاطرنشان می شود خانم محمدی در شدیدترین وضعیت وخیم جسمی قرار دارد؛ به گونه ای که مسئولان زندان بارها تاکید کرده اند نگهداری وی در زندان به صلاح نیست. پزشکان وی نیز توصیه کرده اند این زندانی سیاسی یا باید آزاد شود یا در بیمارستان بستری شود.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
به نام خدا
جناب آقای عباس جعفری دولت آبادی
دادستان محترم انقلاب تهران
به استحضارمی‌رساند این‌جانب نرگس محمدی دارای محکومیت ۶ سال حبس تعزیری هستم و در تاریخ ۹۱/۲/۲ توسط مامورین وزارت اطلاعات درمنزل بازداشت شدم. ازتاریخ ۹۱/۲/۲ تا ۹۱/۲/۲۷ در سلول‌های بازداشتگاه ۲۰۹ امنیت زندان نگهداری شده‌ام. البته به مدت کمتر از ۲۴ ساعت به بند عمومی نسوان در اوین منتقل شده و دوباره به بازداشتگاه ۲۰۹ اوین بازگردانده شدم. طی این مدت ۳ بارخدمت حضرتعالی نامه نوشته و نسبت به نگهداری خود به عنوان فرد محکوم در بازداشتگاه ۲۰۹ اوین اعتراض کرده و تقاضای مصرانه برای انتقال به بند عمومی نسوان را داشته‌ام. در تاریخ ۹۱/۲/۱۹ ملاقاتی با جناب آقای رشته‌احمدی داشته و اصرار به انتقال به بند عمومی نسوان داشتم و حتی نامه‌ای مبنی بر انتقال به بند عمومی نسوان را نیز به اتفاق امضا نموده و در خدمت ایشان قرار دادم و همواره تاکید داشته‌ام که نگهداری فرد محکوم در بازداشتگاه امنیتی خلاف قانون می‌باشد و من باید بر اساس قانون به بند عمومی نسوان منتقل شوم. هرگز نه به طور شفاهی و نه کتبی درخواست انتقال به هیچ شهرستانی از جمله زنجان را نداشته‌ام. ساعت ۶ صبح ۹۱/۲/۲۷ ماموران من را ازخواب بیدار کرده و با چشم‌بند داخل ماشین نشاندند. بی‌خبر از همه جا در طی مسافت طولانی متوجه شدم که از تهران خارج می‌شوم و در دادسرای زنجان متوجه شدم که وارد شهر زنجان شده‌ام.
ادعا شده که نرگس محمدی خود تقاضای انتقال به زندان زنجان نموده که کذب محض است. ادعا شده که من به دلیل بیماری درخواست انتقال به شهر زنجان کرده‌ام که به این وسیله به عرض می‌رساند:
۱- این‌جانب نسبت به انتقال غیرقانونی خود به بند جرایم عادی نسوان در زنجان به شدت معترضم و درخواست می‌کنم هرچه سریع‌تر نسبت به انتقال این‌جانب به بند عمومی نسوان (محل نگهداری زنان با محکومیت با جرایم غیرعادی در اوین) اقدام لازم مبذول فرمائید.
۲- لازم به ذکر است که من در صحت و سلامت کامل در تاریخ ۸۹/۳/۲۰ وارد بازداشتگاه اوین شدم و در ۸۹/۴/۱۰ با بیماری خطرناک اعصاب و روان آزاد و به بیمارستان منتقل شدم. پس از مراقبت های متعدد پزشکی با مصرف روزانه ۱۸ قرص از بیمارستان ترخیص شدم و اکنون حداقل ۱۱قرص روزانه استفاده می‌کنم که پس از بازداشت اخیرم این تعداد قرص هم بیماری‌ام را کنترل نمی‌کند و بیماری‌ام شدت پیدا کرده است. اکنون من در میان بیش از۵۰ زن قاتل، محکومان به اعدام (مواد مخدر) وجرائم فساد اخلاقی با بیماری‌های خطرناک و حتی زنان غیرمتعادل (به لحاظ روانی) هستم که از زمانی که وارد بند شده‌ام تا کنون جز اضطراب و ناآرامی و ترس که لحظه به لحظه موجب تشدید بیماری‌ام می‌شوند چیزی ندیده‌ام. پرونده پزشکی و نظر پزشکان متخصص و معالج بنده حکایت از این موضوع دارد که بیماری من با تشدید اضطراب رابطه‌ای مستقیم دارد و این در حالی است که از زمان ورود به این بند با شرایط وحشتناکی که قادر به نوشتن و توصیف آن نیستم، دست به گریبانم. وارد کردن چنین استرس‌هایی به من معادل خوراندن جام‌های زهر کشنده‌ای است که لحظه به لحظه به ازبین رفتن من کمک می‌کند.
مصرا و موکدا اعلام می‌کنم که چنین رفتار و اقدامی با من در واقع مرگ تدریجی من است که مسئولیت آن با مسئولین است. مسئولان محترم که پرونده پزشکی من را کاملا در اختیار دارند آگاهند که نگهداری من در محیط پراضطراب زندان به ویژه بند جرائم عادی (قتل، اعدام، مواد مخدر و…) شرایطی که بنا به مصالح عمومی جامعه ازگفتن آن سر باز می‌زنم، نوعی کشتن عمد است که مسئولیت مستقیم آن برعهده آنان می‌باشد. امیدوارم بنا نباشد که همچون شهادت هاله سحابی و هدی صابر که گفته شد به علت گرمای هوا و اعتصاب غذا بود! حادثه دیگری البته به ظاهر طبیعی رخ دهد که به این ترتیب اعلام می‌کنم، نه تنها طبیعی نخواهد بود بلکه تشدید بیماری یا بروز هر حادثه ناگوار دیگری در این شرایط برای من کاملا عامدانه است.
۳- منزل مسکونی من و مهم‌تر از هر چیز پزشکان معالج و متخصص بنده (مغز و اعصاب، اعصاب و روان، ریه، قلب، زنان) در تهران هستند و این در حالی است که به دلیل تحت معالجه و مراقبت بودن، حداقل هر ۲ ماه یک بار می‌بایست به پزشکانم مراجعه نمایم، چرا که سوابق پزشکی من دراختیار ایشان است و تحت معالجه و مراقبت آن‌ها هستم و انتقال غیرقانونی من به زنجان این امکان را از من سلب کرده که خسارت و عوارض آن برای من غیرقابل جبران است و چنین اقد امی، عملی غیرانسانی است.
۴- علی و کیانا، فرزندان ۵ ساله‌ام در زنجان زندگی نمی‌کنند و به ناچار هر هفته می‌بایست برای ملاقات با مادر، حداقل ساعت‌های طولانی مسافت زیادی را تا زنجان طی کنند که این مسئله هم برای فرزندان کوچک من و هم خانم رحمانی (مادر همسرم) امری دشوار و شاید در گرمای تابستان و سرمای زمستان غیرممکن شود که این خود فشارروحی و روانی شدیدی برای یک مادر در حبس است.
جناب آقای دادستان شرایط فوق به اضافه مسائلی که امیدوارم از نزدیک بتوانم با جنابعالی در میان بگذارم، شرح حال یک مادر و یک زن هموطن شماست که به امید عدالت می‌نویسد و چشم به راه است. امیدوارم در اسرع وقت شرایطی برای اعزام بنده نزد پزشکان معالجم فراهم آید تا بیش از این سلامتی‌ام را از دست ندهم و امکان آزادی من فراهم آید.
با سپاس فراوان
نرگس محمدی