۱۳۹۰ اسفند ۱۱, پنجشنبه

اصغر کریمی: انقلاب ۵۷ و جایگاه اعتصاب عمومی به مناسبت سی و سومین سالگرد انقلاب ۵۷


فرستادن به ایمیل چاپ

asqar-karimi
فوریه 2012
درمورد انقلاب 57 از زوایای بسیار متعددی میتوان صحبت کرد. من اینجا قصد دارم به یکی از وجوه این انقلاب یعنی اعتصابات کارگری و اعتصاب عمومی اشاره کنم.
قبل از اینکه به اعتصابات مهم آن دوره بپردازم لازم است یک نکته مهم سیاسی را تاکید کنم. انقلاب 57 انقلابی علیه ستم و سرکوب و اختناق، علیه فقر و محرومیت و علیه تبعیض و فساد بود. انقلابی برای رفاه و عدالت اجتماعی و آزادی بود. انقلاب اما بدلایلی که خود موضوع بحث دیگری است توسط جریان اسلامی، که پس از آنکه بقای حکومت شاه زیر سوال رفت مورد حمایت دول غربی قرار داشت، به انحراف کشیده شد و سپس با قدرت گیری ضدانقلاب اسلامی به بیرحمانه ترین شکلی به خاک و خون کشیده شد و شکست داده شد. انقلاب ایران میتوانست چپ باشد و چپ بود. خواست هایش، نیروی محرکه اصلی آن، فضای دانشگاهها و مدارس و مراکز کارگری، فضای ادارات و فضای خیابان ها چپ بود. اسلامی نبود. یکی از بارزترین جلوه های نیروی قدرتمند چپ در جامعه فضای اعتصابات، خواست ها و قطعنامه های اعتصابات بود. اسلامی ها نقش بارزی در اعتصابات نداشتند. این کارگران پیشرو و سوسیالیست بودند که در نفت و سایر مراکز کارگری اعتصابات را هدایت میکردند. در دانشگاهها که یک سنگر مهم انقلاب بود جریانات اسلامی بشدت حاشیه ای بودند. در ادارات و وزارتخانه ها، روزنامه ها و رادیو تلویزیون فضای غیر اسلامی بشدت مشهود بود. فضای عمومی جامعه نیز با گسترش شهرنشینی و تکامل سرمایه داری روزبروز مدرن تر و غیر مذهبی تر شده بود. تعداد زنان شاغل در ادارات، دانشگاه ها و مراکز کارگری افزایش چشمگیری پیدا کرده بود، حجاب در تهران و شهرهای بزرگ بسرعت کنار میرفت و فضای جامعه به سرعت دگرگون میشد.

در اعتصابات شکوهمند نفت که نقش مهمی در سرنگونی حکومت شاه ایفا کرد اثری از فضای مذهبی دیده نمیشد. رهبران اعتصاب تماما چپ و کمونیست بودند. در سایر مراکز کارگری و در ادارات و وزارت خانه های دیگر نیز همین فضا حاکم بود. هاشم سجادی (صابر آزاد) از رهبران اعتصاب کارکنان مخابرات که نقش مهمی در اعتصاب و انقلاب داشتند میگوید مخابرات در آن زمان بیش از سی هزار پرسنل داشت و بخش ماکروویو آن که فنی ترین بخش بود و ترکیبی زنانه مردانه داشت پیشروترین بخش مخابرات بود. فضای مخابرات و بویژه بخش ماکروویو کاملا چپ بود و خرمذهبی ها منفور و حاشیه ای بودند. اعتصاب اساسا توسط بچه های چپ اداره میشد. با شروع اعتصاب در واقع نه تنها اهرم مبارزاتی مهمی علیه حکومت شاه و ارتش که نیروی اصلی سرکوب بود بکار افتاد و انقلاب را به جلو برد بلکه همچنین نیروی اجتماعا چپی با برآمد اعتصاب تقویت میشد که حائز اهمیت زیادی در روند انقلاب بود. چپ و کمونیسم اما متاسفانه حزبی نداشت که در سطح سیاسی و در مقیاس جامعه این نیروی عظیم را نمایندگی کند، به آن پلاتفرم بدهد و منسجمش کند تا بعنوان قطب سیاسی روشنی در تلاطمات آن دوره نقش ایفا کند. همین نیروی چپ بود که بعد از درهم شکستن نیروی سرکوب حکومت شاه و با سرنگونی آن و در پرتو آزادی های نسبی بدست آمده از انقلاب بسرعت به میدان امد، رشد کرد، خود را شفاف کرد، به برنامه و رهبران خود مسلح شد و در مقابل ضدانقلاب جدید اسلامی قد برافراشت. اما نهایتا بدلیل ضعف های تاریخی خود شکست خورد و حکومت اسلامی با شکست آن قدرت سیاسی خود را تثبیت کرد.

مهر ٥٧، آغاز فصل اعتصاب:
اعتصابات در مرداد و شهریور 57 شروع شد اما بدنبال حکومت نظامی در ١٧ شهریور بود که ابعاد گسترده و سیاسی گرفت و به یک رکن مهم انقلاب تبدیل شد. حدود یکسال از شروع انقلاب گذشته بود، توازن قوا به زیان حکومت تغییر کرده بود، قدرت سرکوب حکومت بشدت کاهش یافته و ترس ها ریخته بود. در چنین فضائی اعتصابات به راه افتاد و به سرعت به یک اعتصاب عمومی و سراسری تکامل یافت.

اعتصاب در زمان شاه کاملا غیرقانونی بود. بارها اعتصابات کارگران برای ساده ترین خواست هایشان به خاک و خون کشیده شده بود. یکی از این موارد مربوط به اعتصاب کارگران جهان چیت تهران در اردیبهشت سال ٥٠ بود. کارگران با خواست افزایش دستمزد تصمیم به راهپیمائی به طرف وزارت کار گرفتند و موقعی که به کاروانسرا سنگی رسیدند، نیروهای سرکوب آنها را از چند طرف به گلوله بستند. سه نفر از کارگران جان باختند و عده ای مجروح شدند. این فقط نمونه ای از رفتار حکومت با کارگران و مردم بود. دستگیری فعالین اعتصابات توسط ساواک و به خاک و خون کشیدن کارگران بارها اتفاق افتاده بود و دست زدن به یک اعتصاب هزینه زیادی داشت. مراکز کارگری بیش از هر جای دیگر تحت فشار ساواک و ارگانهای سرکوب و جاسوسی بود و دست زدن به اعتصاب نیاز به توازن قوای دیگری داشت که در این مقطع ایجاد شده بود و اکنون این نیرو آزاد میشد. کارگران، معلمان، پرستاران و سایر کارمندان دولتی که برای سالهای طولانی صدایشان در نطفه خفه شده بود زمینه و شرایط را برای شروع اعتصابات مهیا می دیدند. اعتراضات توده ای رژیم را تضعیف کرده بود و قدرت سرکوب سابق را از آن گرفته بود. بدین ترتیب اعتصابات شروع شد و به سرعت سراسر کشور را فراگرفت.

اعتصاب کارگران ماشین سازی و لیفت تراک سازی تبریز جزو اولین اعتصابات بزرگ این دوره است که از اوایل مرداد شروع شد و به اعتصاب و تجمع سه روزه از ١٩ مرداد انجامید. بیش از دو هزار کارگر در اعتراض به تبعیضات در زمینه پاداش های سالانه، عدم کمک هزینه مسکن و کمی مدت مرخصی دست از کار کشیدند و در میدان کارگر این شهر تجمع کردند و خواهان رسیدگی به مسائل خود شدند. حکومت چنان دستپاچه شد که تیمسار شفقت استاندار آذربایجان بلافاصله معاون خود را مامور رسیدگی به خواست های کارگران کرد و برای جلوگیری از گسترش اعتراضات قول رسیدگی فوری به خواست های کارگران داده شد. طبق گزارش رسانه های آن دوره که در پرتو مبارزات مردم امکان انعکاس این مبارزات را پیدا کرده بودند، کارگران سندیکای فرمایشی را منحل و هیئت مدیره آنرا برکنار کردند. کارگران خواست های دیگری هم داشتند و روز ١٤ شهریور مجددا دست به اعتصاب زدند و خواهان رسیدگی فوری به آنها شدند. کارگران روزها در کارخانه جمع میشدند و بدون اینکه دستگاهها را روشن کنند، تجمع اعتراضی برگزار میکردند، در گردهمائی های خود بحث میکردند و نهایتا خواست های شش گانه خود را به این شرح اعلام کردند: افزایش دستمزد با توجه به گرانی، افزایش مرخصی سالانه، پرداخت حق مسکن مساوی به همه افراد کارخانه (کارگران میگویند وامی که از سوی سازمان گسترش و نوسازی حواله شده بود بین مهندسین و مدیران تقسیم شده و به کارگران چیزی داده نشده است)، اجرای صحیح طرح طبقه بندی مشاغل، حل مشکلات مربوط به بیمه درمانی کارگران و رسیدگی به مشکل غیبت کارگران که از حقوق آنها کسر میشود و به بیگاری کشیده میشوند. شرایط حساس بود و مقامات را نگران میکرد. مدیر عامل و مدیر کل کار و امور اجتماعی استان در میان کارگران حاضر شدند و از آنها خواستند نمایندگان خود را انتخاب و به تهران بفرستند. کارگران امتناع کردند و گفتند این مساله باید از سوی کارخانه ماشین سازی تبریز و اداره کار آذربایجان شرقی حل و فصل شود نه تهران. جالب است که کارگرانی که بیش از سه دهه بدترین خفقان و سرکوب را تجربه کرده و توان دست زدن به یک اعتصاب ساده از آنها سلب شده بود، خواست های خود را بدقت فرموله کرده و پاسخ هوشیارانه و برنده ای به مقامات دادند. در اراک نیز در همین روزها ٢٠٠٠ نفر از کارگران و کارکنان ماشین سازی دست به اعتصاب زدند و خواستهای خود را در ١٤ بند اعلام کردند. بخشی از این خواستها را کارگران شش ماه قبل نیز طرح کرده بودند که مورد رسیدگی قرار نگرفته بود. افزایش پایه دستمزد، بیمه عمر، مسکن، وسائل رفاهی مانند درمانگاه و بیمارستان و سرویس رفت و آمد، طبقه بندی مشاغل، کاهش مدیران بویژه مدیران دفتر مرکزی تهران، در بیانیه کارگران مطرح شده بود. بدنبال آنها کارگران سازمان آب مشهد و شیراز در نیمه شهریور دست به اعتصاب زدند. این اعتصابات مقدمه اعتصابات گسترده و سراسری بودند که در مهرماه گر گرفت. به خواست های روشن تر مسلح شد، سازمان یافته تر بود و رهبران بزرگی آنها را رهبری میکردند.

در مهرماه اعتصابات به سرعت سراسر کشور و مراکز مهم و کلیدی را فراگرفت. ابعاد گسترده اعتصابات که به همه شهرها و مراکز کشیده شده بود، از این مقطع به یک فاکتور تعیین کننده در روند انقلاب تبدیل شد. روز 17 شهریور ارتش دست به جنایت بزرگی زد و در میدان ژاله تهران تظاهرات کنندگانی را که چیزی جز مشت های گره کرده نداشتند از هر طرف به رگبار بست و صدها و بنا به روایاتی چند هزار نفر را به قتل رساند. شب قبل از آن حکومت در تهران و ده شهر دیگر حکومت نظامی اعلام کرده بود و مردمی که از قبل قرار تظاهرات را گذاشته بودند بیخبر از اعلام حکومت نظامی از ابتدای صبح در میدان ژاله جمع میشدند. حکومت دست به قتل عام زد تا پیام حکومت نظامی را به مردم در سراسر کشور اعلام کند. برای چند روز تظاهرات بدرجاتی فروکش کرد. درگیری ها و تجمعات پراکنده فراوانی در تهران و شهرستان ها برگزار میشد اما برای چند هفته از اجتماعات و تظاهرات های صدها هزاری خبری نبود. مرکز ثقل انقلاب در این مقطع به اعتصاب منتقل شد. میلیون ها اعتصاب کننده را نمیشد به رگبار بست و یا از خانه هایشان بیرون کشید و به سر کار برد.

از نیمه اول مهر ادارات مهم و کلیدی، مدارس و دانشگاهها و بسیاری از مراکز کارگری در نقاط مختلف کشور شروع به اعتصاب و طرح خواست های خود کردند. خواست های اعتصابات به سرعت از خواست های صنفی به خواست های سیاسی تغییر یافت و رژیم را در منگنه قرار داد. اینجا و آنجا در شروع اعتصابات ارتش به اعتصابیون حمله کرد از جمله در اعتصاب نفت در خوزستان اما این حملات به ضد خود تبدیل میشد و شعله های خشم مردم را برافروخته تر میکرد. حکومت به موقعیتی کاملا دفاعی افتاده بود. کل بوروکراسی و ادارات دولتی به طرف فلج شدن میرفت. علیرغم اعلام حکومت نظامی، تیتر اصلی روزنامه ها در این روزها مملو از عقب نشینی حکومت بود. قول مبارزه با فساد داده میشد و برخی مقامات فاسد دستگیر و زندانی شدند. علیه هویدا و نصیری نخست وزیر سابق و رئیس ساواک اعلام جرم شد، حزب رستاخیز منحل شد، حقوق ها افزایش یافت، قول آزادی های سیاسی داده میشد و تیتر درشت روزنامه ها درمورد تظاهرات ها و اعتصابات بود. در واقع شکست حکومت نظامی را خود حکومت فریاد میزد. با هرقدم عقب نشینی از جانب دولت، مردم چند قدم جلوتر میامدند. ضعف و استیصال رژیم را میدیدند و روحیه میگرفتند.

با این مقدمات اجازه بدهید به برخی از این اعتصابات اشاره کنم:

- روز ١١ مهر معلمان و دانش آموزان ١٢ شهر استان کرمانشاه دست به اعتصاب زدند. ساواک معلمان متحصن را کتک زده بود و معلمان و دانش آموزان اعتراض را تشدید کردند. مقامات مجبور به معذرت خواهی از معلمان شدند.
- کارکنان بانک ملی، مخابرات و بیمه ایران، دخانیات تهران، شعب بانک اعتبارات در سراسر کشور، کارکنان بسیاری از بیمارستانها، کارکنان دانشگاه جندی شاپور و برخی دیگر از دانشگاهها، معلمان و کارکنان آموزش و پرورش در برخی شهرها، کارکنان برق و آب در شرکت توانیر و نیروگاههای طرشت، شهریار، فرح آباد، بندرعباس، برق تهران، ساری، اراک، پست، کشت و صنعت کارون شوشتر و دهها مرکز دیگر در نیمه اول مهرماه اعتصاب کردند.
- کارگران تاسیسات نفت آبادان، آغاجری، کارگران پیمانکاری تنظیفات، کارکنان سازمان تعاون و مصرف، کارگران اداره حمل و نقل، کارگاه مرکزی پالایشگاه آبادان، بشکه سازی و اداره تعمیرات از جمله مراکزی بودند که در نیمه اول مهر دست به اعتصاب زدند.
- کارکنان رادیو و تلویزیون دولتی تهدید به اعتصاب کردند.
- روزنامه ها دست به اعتصاب سه روزه زدند که با موفقیت پایان یافت.
از نیمه اول مهرماه روزنامه ها شروع به انعکاس اخبار اعتصابات کردند. تعداد اعتصابات در این مقطع واقعا قابل شمارش نیست. بخش قابل توجهی از تیترهای اصلی و صفحه اول روزنامه ها از این مقطع به اعتصاب اختصاص داشت.
اطلاعات روز ١١ مهر: با قبول تقاضای ١٤ ماده ای کارکنان بانک، اعتصاب کارمندان بانک ملی در سراسر کشور پایان یافت، اعتراض کارکنان مخابرات و بیمه ایران مورد بررسی قرار گرفت، طرح افزایش مزایای شغلی کارکنان مخابرات تقدیم دولت شد، ...
١٢ مهر: اعتصاب کارکنان سازمان های آب و برق، اعتصاب کارکنان شرکت نفت در خوزستان، مخابرات، پست، دخانیات، توانیر، کارکنان بیمارستانها، اعتصاب فرهنگیان. نحوه افزایش حقوق و وام مسکن کلیه کارمندان، تصمیمات دیشب هیئت دولت درباره کارمندان شامل افزایش ضریب حقوق کارمندان، وام مسکن، افزایش حقوق بازنشستگی و .. .
١٣ مهر: موج اعتصاب در چند شهر کشور
١٥ مهر: اعتصاب امروز ادارات، دانشگاهها و مدارس. حقوق کارمندان دو بار ترمیم میشود.
١٦ مهر: اعتصابات در تهران و شهرستانها، دامنه اعتصاب های تهران گسترش یافت، کمیته ویژه ای مامور رسیدگی به وضع کارمندان شد.
١٧ مهر: دولت به وضع همه اعتصابیون رسیدگی میکند.
مردمی که بیش از سه دهه حتی یک بار لفظ اعتصاب را از رسانه های تحت کنترل حکومت نشنیده بودند، هرروز شاهد انعکاس اخبار اعتصابات خود در رسانه های رسمی بودند. همه شواهد نشان میداد که حکومت نظامی دیگر باروتی ندارد و حریف مردم نمیشود.

نیمه دوم مهر اوضاع از اینهم طوفانی تر شد. اعتصابات ادامه داشت و به حوزه های تازه ای راه می یافت و خواست ها سیاسی تر میشد. تظاهرات ها نیز بار دیگر جان میگرفت و بر شدت و ابعاد آن افزوده میشد. در واقع اعتصابات حکومت را وحشت زده کرده و خون تازه ای در رگهای انقلاب جاری کرده بود. اعتصاب موفق و سه روزه روزنامه های کیهان، اطلاعات و آیندگان یعنی سه روزنامه پرتیراژ کشور یکی از اعتصابات مهم این روزها بود. روزنامه ها در اعتراض به حضور مامور سانسور دست به اعتصاب زدند و خواهان لغو سانسور، امنیت شغلی و مصونیت سیاسی و قطع دست قوه مجریه شدند و دولت پس از سه روز عقب نشینی کرد. این اعتصاب بویژه ناتوانی حکومت را به جامعه نشان میداد. دولت نه توان بازگرداندان کارکنان اعتصابی را داشت و نه خود قادر بود روزنامه قابل توجهی راه اندازی کند. دست روزنامه ها بازتر شد و این اهمیت زیادی در فضای سیاسی جامعه داشت. رویتر نوشت که اعتصاب مطبوعات علیه سانسور اوضاع ایران را بحرانی تر میکند. علیرغم برخی آزادیها ولی سانسور در مطبوعات کاملا برطرف نشده بود و کارکنان و کارگران فنی روزنامه ها روز 19 مهر قطعنامه ای صادر کردند که اگر سانسور کاملا برطرف نشود، قوه مجریه دست از دخالت برندارد و جامعه مطبوعات مصونیت سیاسی نداشته باشند دست به اعتصاب مجدد خواهند زد.

اعتصاب مهم دیگر مربوط به هزاران کارگر چهل شرکت وابسته به گروه صنعتی بهشهر بود که بیش از ده روز ادامه داشت، اعتصاب ١٥ روزه کارگران چیت ری، و اعتصاب کارگران پتروشیمی بندر شاهپور، راه آهن تهران و بخش هائی از ذوب آهن اصفهان از دیگر اعتصابات بزرگ این روزها بشمار میایند. وزارت دارائی در این دوره یکی از مراکز مهم اعتراضات بود. کارکنان این وزارتخانه ضمن اعتصاب در مقابل ساختمان وزارتخانه تجمع میکردند و روز ٢٦ مهر نیروهای انتظامی دست به مقابله با آنها زدند. اعتصاب چند هفته ای کارکنان پست، اعتصاب کارگران ماشین سازی ها از جمله سایپا و سیتروئن و اعتصابات گسترده در مدارس و دانشگاهها را هم باید اضافه کرد.

تحت این فشارها شریف امامی نخست وزیر اعلام کرد که مخالفان میتوانند از رادیو تلویزیون استفاده کنند. او همچنین گفت نمیدانم کی دستور داده بود از اعتصابات چیزی ننویسند! راه برای آزادی مطبوعات بازتر میشود.

17 مهر دولت اعلام کرد که به وضع همه اعتصابیون رسیدگی میکند و روز بعد اعلام کرد که حقوق کارمندان دولت 25 درصد افزایش می یابد، حقوق بازنشستگان ترمیم میشود و تسهیلاتی در جهت مسکن و غیره به کارمندان داده میشود. اما دیگر دیر شده بود. مردم نیروی خود را باور میکردند و با عزم استوارتری به میدان میامدند. عقب نشینی های سیاسی حکومت نیز دردی دوا نکرد.

گسترش اعتصابات و به موازات آن تظاهرات و زد و خورد در شهرهای مختلف، دولت شریف امامی را به شکست کشانید. حکومت شریف امامی روز ١٥ آبان سقوط کرد و جای آنرا دولت ژنرال ازهاری گرفت. اولین عکس العمل مهم به دولت ازهاری که مامورانی را به روزنامه ها فرستاده بود تا آزادیهای بدست آمده را از آنها بازپس بگیرد، اعتصاب تاریخی و بزرگ مطبوعات بود که به مدت 61 روز تا پایان حکومت ازهاری بطول انجامید.

با گسترش اعتصاب انقلاب جان تازه ای گرفت و شکست حکومت نظامی مسجل شد و این یک نقطه عطف مهم در روند انقلاب بود. شاه آخرین تقلاهایش را کرده بود و شکست خورده بود. نسیمی که از تابستان 56 شروع شده بود اکنون به یک طوفان زیر و رو کننده تبدیل شده بود.

اعتصاب کارگران و کارکنان نفت:
در طول مهرماه اعتصابات بویژه در مراکز کلیدی مانند آب و برق، مخابرات، دخانیات، دارائی، دادگستری، پست، راه آهن، هواپیمائی هما، بانک ملی، وزارت کشاورزی، بیمارستانها، مدارس، دانشگاهها و حتی رادیو و تلویزیون دولتی و مراکز مختلف نفت در آبادان و خارک و آغاجری و ... کشور را فلج کرده بود و هرروز بر ابعاد آنها افزوده میشد. با اعتصاب در مراکز کلیدی اعتصاب سراسری شروع شده بود. اعتصابات چنان گسترده و کمرشکن بود که حکومت نظامی قادر به هیچ کاری در مقابل آن نبود و کاملا فلج شده بود. دولت مدام جلسه میگرفت و در مقابل اعتصابیون کوتاه میامد. دوازده و نیم درصد به کلیه حقوق ها افزوده شد و مزایای دیگری نیز به کارمندان داده شد. حقوق ها در مراکز حساسی مانند مخابرات تا دو برابر افزایش یافت. هاشم سجادی (صابر آزاد) از رهبران اعتصاب کارکنان مخابرات میگوید: "اعتصاب چند روزه مخابرات در نیمه اول مهرماه با پذیرش خواستهای اعتصابیون پایان یافت اما پس از چند روز مجددا شروع شد و اینبار رنگی تماما سیاسی داشت. با اعتصاب مخابرات، مخابرات ارتش دچار اخلال شد و اخبار شب تلویزیون نیز که توسط بخش ماکروویو مخابرات به شهرستان ها رله میشد از آبان ماه هر شب به مدت نیم ساعت توسط پرسنل فنی مخابرات قطع میشد. روزها نیز بین ساعت ده تا ده و نیم صبح کل سیستم را در همبستگی با مردم قطع میکردیم. اما بقیه روز مخابرات کار میکرد تا ارتباط مردم با هم قطع نشود".

اعتصاب کارگران و کارکنان نفت نقطه عطف مهمی نه تنها در گسترش اعتصابات، بلکه در روند انقلاب ۵۷ بود. با اعتصاب کارکنان نفت که محرک بسیاری اعتصابات دیگر نیز بود، انقلاب از قدرت عظیمی برخوردار شد و نهایتا کمر حکومت شکسته شد. با گسترش اعتصاب در پالایشگاه ها و مراکز تولید و توزیع نفت و بنزین، سیستم حمل و نقل در سطح کشور مختل شد و صدها مرکز بزرگ تولیدی بدلیل نرسیدن سوخت و قطعات یدکی و مواد اولیه از کار افتاد. با این اعتصاب منبع اصلی درآمد دولت از بین رفت و جای مانوری برای حکومت باقی نگذاشت. رادیکالیسمی به میدان آمد که به انقلاب قدرتی دو چندان میداد. اعتصاب نفتگران مهمترین اهرم انقلاب در این مقطع بود. بحران حکومت عمیق تر شد، انقلاب دیگر کاملا به مسیر سرازیری افتاده بود و به سرعت همه جا را فرامیگرفت. دیگر راه برو برگردی برای حکومت دیده نمیشد. نه هیچ درجه سرکوب و نه هیچ امتیازی به مردم فایده ای به حال حکومت نداشت. حکومت در حال در هم شکستن بود و خشت خشتش از هم میپاشید. اما اپوزیسیون اسلامی نیز ترس و وحشتش از رادیکالیسم انقلاب بیشتر نمایان میشد. فضای انقلاب قطبی شد. چپ و راست در سطح اجتماعی خود را به منصفه ظهور گذاشت.

اعتصاب در مراکز مختلف نفت در خوزستان ابتدا با خواست های صنفی و سپس با خواست های سیاسی شروع شد و به سرعت به زورآزمائی با ارتش منجر شد. اعتصاب هزاران کارگر شرکت های نفتی در جزیره خارک جزء اولین اعتصابات نفت در این دوره بود که از اواخر شهریور شروع شد و هفته ها بطول انجامید. اعتصاب کارکنان سازمان تعاون و مصرف شرکت ملی نفت آبادان و اداره حمل و نقل و کارگاه مرکزی پالایشگاه آبادان و کارخانه بشکه سازی و اداره تعمیرات از اوایل مهر و اعتصاب کارگران پیمانکاری تنظیمات شرکت ملی نفت آبادان از 11 مهر شروع شد. هفته قبل از آن، روز 4 مهرماه، نمایندگان کارگران شرکت ملی گاز در منطقه بید بلند بهبهان نیز تقاضای خود را در جلسه ای با مدیر شرکت گاز ایران مطرح کردند و او قول رسیدگی به خواست های آنان داد.

همه شواهد نشان میداد که تحرک گسترده ای در میان کارگران و کارکنان نفت در مراکز مختلف نفت شروع شده است. روز ۱۰ مهر دولت برای آرام کردن کارکنان نفت، اعلام کرد که به آنها ماهیانه از چندصد تومان تا ۳۶۰۰ تومان کمک هزینه مسکن پرداخت میکند. دولت علیرغم اعلام حکومت نظامی و کشتار هر روزه در خیابانها اما در مقابل طوفان انقلاب در حال عقب نشینی بود. امتیازات سیاسی میداد، به مطالبات رفاهی کارگران و کارمندان پاسخ میداد و اجازه خانه ساری به زحمتکشان خارج محدوده تهران بجای تخریب خانه های آنها را در دستور گذاشت تا بخش هائی از مردم را راضی کند و به خانه بفرستد اما این عقب نشینی ها به تعرض بیشتر مردم منجر میشد.

حرکات اولیه کارگران نفت در نیمه اول مهر مقدمه خیزش بزرگ نفتگران بود. محمد مزرعه کار میگوید: "روز ۲۲ مهرتعداد ۸۰ نفراز کارمندان اداره کالا، پس از اين که جواب خواستهاي صنفي خود را از مقامات نفت دريافت نکردند در بيرون اداره کالا در محل پارکينگ دست به يک تجمع زدند تا توجه همه كارگران را به حركت خود جلب كنند. با اطلاع گارد حفاظت پالايشگاه نفت از اين حرکت، در عرض نيم ساعت به ناگهان قواي حکومت نظامي به فرماندهي تيمسار اسفندياري همراه با نيروي دريايي، شهرباني و ساواک براي درهم شکستن و در نطفه خفه کردن اعتصابيون وارد پالايشگاه شدند و تعداد ۸ نفر از رهبران اعتصاب بنامهاي رحمان گله ‌زن، عباس سنگيان، محمد مزرعه‌کار و ... به عنوان محرکان و تهیيج کنندگان آغاز اعتصاب در اداره کالا را دستگير کرده و به زندان فرمانداري حکومت نظامي وقت بردند. ۷۲ نفر از بقيه اعتصابيون را هم با اتوبوسهاي شرکت نفت و با اسکورت ساواکيها و نظاميان در حومه شهر آبادان پراکنده کردند. اما اين تهاجم كارگران را مرعوب نكرد. برعكس خشم کارگران شعله ور شد. تيمسار اسفندياري برای خاموش کردن اعتصاب ناچار شد نيمه شب تمامي رهبران اعتصاب را آزاد کند".

روز ۲۶ مهر چند هزار نفر از کارکنان پالایشگاه و کارگران عملیات غیر صنعتی در آبادان در اعتراض به ورود نیروهای حکومت نظامی به پالایشگاه دست به اعتصاب زدند و همزمان در مقابل اداره مرکزی شرکت نفت احتماع کردند و قطعنامه ای حاوی چهار خواست قرائت کردند:
١- برکناری تیمسار بازنشسته سرتیپ کلیائی رئیس گارد صنعت نفت و تعقیب مسببین حادثه ورود ماموران انتظامی و امنیتی به پالایشگاه و اهانت آنان به کارکنان ٢- تضمین و تاکید بر این نکته که دیگر ماموران امنیتی و انتظامی در محیط کار کارکنان دخالت نخواهند کرد ٣- ادامه اعتراض تا تامین خواستهای اعلام شده در قطعنامه های گذشته ٤- چنانچه به درخواستهای مشروع و منطقی ما رسیدگی و پاسخ مقتضی داده نشود اعتراض بصورت گسترده تری ادامه خواهد یافت.

بخش تصفیه نفت پالایشگاه هنوز در اعتصاب نبود و اگر اعتصاب میکرد کلیه عملیات تصفیه نفت متوقف میشد. اما کارکنان این بخش نیز با همکاران اعتصابی خود اعلام همبستگی کردند.

در این بین کارگران و کارکنان صنعت نفت در جزیره خارک، لاوان و منطقه بهرگان، اهواز، گچساران، آغاجری، مسجد سلیمان، مارون و بی بی حکیمه نیز دست به اعتصاب زدند. کارکنان شرکت سهامی خدمات نفت ایران در آبادان و اهواز و برخی مناطق دیگر نیز قبل از این اعتصاب را شروع کرده بودند.

یکی دیگر از مراکز مهم اعتصاب نفتگران، پالایشگاه نفت تهران بود که کارکنانش فعالیت دور جدید خود را از ۱۷ شهریور شروع کرده بودند. یداله خسروشاهی از رهبران کارگران نفت در تهران میگوید:
"مجمع عمومي كارگران پالایشگاه نفت تهران در تيرماه برگزار شد. آنها تصميم گرفتند طي نامه اي از مسئولين بخواهند كه براي رفع مشكل مسكن كارگران اقدامات فوري انجام دهند. در اين نامه براي حل مشكل مسكن يك دو ماه به مسئولين مهلت داده شد و قيد گرديد كه چنانچه به اين موضوع رسيدگي نشود، در تاريخ ۱۷ شهريور كارگران فاقد مسكن با خانواده در جلو پالايشگاه چادر خواهند زد. تا اين مقطع نفتگران بشكل فردي در تظاهرات و راهپيمائي ها و درگيري هاي خياباني شركت مي كردند. بنابر تصميم قبلي، عصر روز ۱۷ شهريور ۲۰۰ نفر از كارگران و خانواده آنها كه جمعا بيش از ۷۰۰ نفر بودند در جلو پالايشگاه اقدام به برپايي چادر نموده و در آنجا اسكان يافتند. شروع حركت سازمان يافته كارگران با كشتار مردم در سطح كشور بخصوص در ميدان ژاله تهران، كه زير نظر مستقيم شاه و مشاوران آمريكايي او به پيش مي رفت، مصادف شد.
فرمانده حكومت نظامي شهر ري و افراد ديگري ضمن حضور در محل تجمع كارگران از آنها خواستند كه چادرها را جمع كنند. خواسته نظاميان با بي توجهي كارگران روبرو شد. در ۱۸ شهريور ساعت ۱۲ شب فرمانده نظامي شهر ري همراه با دو تانك و چندين خودرو ارتش در محل حاضر شدند. فرمانده حكومت نظامي ضمن دادن اولتيماتوم از كارگران خواست كه در مدت ده دقيقه چادرها را جمع كنند و به نظاميان دستور داد كه اسلحه هاي خود را به طرف كارگران و زن و بچه هاي آنها نشانه گرفته و پس از ده دقيقه به جمع شليك كنند. قبل از پايان فرصت طناب چادرها توسط نظاميان پاره شد. چادرها روي سر آنها فرود آمد و نظاميان شروع به جمع آوري چادرها نمودند. سپس كارگران و خانواده آنها را گروه گروه سوار خودرو هاي ارتشي نمودند و در نقاط مختلف شهر كه در آنموقع حكومت نظامي بود رها كردند. حركت نظاميان نه تنها هيچگونه خللي در روحيه كارگران بوجود نياورد، بلكه باعث تقويت همبستگي و اراده مصمم آنها براي ادامه مبارزه گرديد. فرداي آن روز تمامي كارگران پالايشگاه در اعتراض به عمل نظاميان جلو پالايشگاه متحصن شدند و اعلام اعتصاب کردند. در اين مقطع كارمندان نوبت كاري مشغول كار بودند و پالايشگاه به توليد ادامه مي داد. كارگران مي دانستند تا زماني كه كارمندان به جمع اعتصابيون نپيوندند و توليد متوقف نشود، حركت آنها تاثير دلخواه را نخواهد گذاشت و ضربه پذيري رژيم را به حداقل خواهد رساند.
مسئولين سنديكا دو موضوع را در دستور كار خويش قرار دادند که ... یکی از آنها چاره يابي براي پيوستن كارمندان به اعتصاب بود. براي تحقق اين موضوع با تعدادي از كارگران كارمندشده تماس گرفته شد. قرار شد يكروز موقع نهار كه كارمندان در رستوران جمع هستند، كارگران ضمن راهپيمايي در پالايشگاه بطرف رستوران بروند و آن تعداد از كارگران كارمندشده با شعارهايي به استقبال كارگران بيايند. در روز تعيين شده كارگران با شعار "كارگر، كارمند پيوندتان مبارك" ضمن راهپمايي به رستوران نزديك شده و كارگران كارمند شده با تكرار شعار در رستوران، به بيرون آمده و با كندن گلهايي از باغچه به استقبال كارگران شتافتند كه اين عمل باعث شد ساير كارمندان نيز به صف راهپيمايي بپيوندند. پس از راهپيمايي با جمع شدن در رستوران و سخنرانيهايي از روز بعد كارمندان به اعتصاب پيوستند و پالايشگاه از توليد باز ايستاد. از آنروز به بعد كاركنان صبح ها با اتوبوس ها به جلو پالايشگاه مي آمدند و از آنجا به بهشت زهرا مي رفتند. در آنجا پس از شركت در قبركني براي كشته شدگان، ضمن راهپيمايي در بهشت زهرا و دادن شعارها و برگزاري سخنرانيهايي براي شركت در راهپيمائيها و پيوستن به صف تظاهرات به شهر مي رفتند و همبستگي خود را با حركت مردم اعلام مي كردند.
با پيوستن كارمندان به صف اعتصاب و پس از تبادل نظرهايي "سنديكاي مشترك كاركنان صنعت نفت" سازماندهي شد كه در اصل همان كميته كارخانه و يا كميته اعتصاب بود. بر مبناي يك جمع بندي و براي هماهنگ كردن و پذيرش حركت از طرف كاركنان در ابتدا با نظرخواهي از آنها خواسته هاي صنفي آنها جمع آوري شد و طي نامه اي به مسئولين نفت داده شد. پس از پذيرش اين خواسته ها از طرف انصاري رئيس هيات مديره وقت، ضمن هماهنگي با منتخبين كميته هاي مخفي اعتصاب در جنوب كشور، ۵ خواسته سياسي مطرح گرديد. 1 - لغو حكومت نظامي.
2 - انحلال ساواك.
3 - آزادي زندانيان سياسي.
4 - متحقق شدن خواست فرهنگيان.
5 - محاكمه مسئولين كشتارهاي اخير.
پس از آن ضمن يك راهپيمايي در پالايشگاه و بهشت زهرا با شعار، "نفته كي برد، آمريكا، گاز كي برد، شوروي، پولشه كي خورد، پهلوي"، "مرگ بر حكومت پهلوي"، كاركنان نفت شعار سرنگوني را سرلوحه عمل خويش قرار دادند و تا فرستادن رژيم سلطنت به گورستان متعفن تاريخ حركتشان را ادامه دادند."

به خوزستان برگردیم. تیتر اصلی روزنامه اطلاعات دهم آبان این بود: ارتش تاسیسات نفتی را در دست گرفت. گزارش این روزنامه ابعاد اعتصاب را نشان میدهد "تمام مناطق تولید نفت خام تعطیل شده و پالایشگاه آبادان بصورت نیمه تعطیل درآمده است. اعتصاب کارکنان صنعت نفت، گا ز و پتروشیمی در جنوب ادامه دارد و صدور گاز به شوروی که از روز ۴ آبان شروع شده همچنان قطع است. مدیران سازمان های مربوط هم اکنون برای شکسته شدن اعتصاب مذاکراتی را با نمایندگان کارمندان ادامه میدهند و کوشش میشود هر چه زودتر اعتصاب کارکنان گاز پایان یابد. در حال حاضر گاز سراجه که از منطقه قم استخراج میشود از طریق لوله گاز به تهران منتقل میشود و به این ترتیب تهران از گاز سراجه تغذیه میشود. با قطع کامل صادرات نفت، درآمد دولت هر روزه بین ۶۵ تا ۶۸ میلیون دلار (یعنی دو میلیارد دلار در ماه) از بین میرود. این رقم در تامین هزینه های عمرانی و اداری و عمومی دولت سرنوشت ساز است. وضع تولید از همه بخرانی تر است زیرا تولید تقریبا در تمام مناطق مهم بحال تعطیل در آمده است. گچساران و نواحی اطراف با تولید روزانه در حدود ۲.۱ میلیون بشکه، اهواز و نواحی اطراف ۱.۱ میلیون بشکه، مارون ۲.۱ میلیون بشکه، آقاجاری و مناطق اطراف ۹۸۲ هزار بشکه و مسجد سلیمان و اطراف آن با تولید یکصد هزار بشکه در روز تولیدات اصلی نفت خوزستان را در دست دارند و همگی در اعتصاب بسر میبرند. نبض اعتصاب در همین مناطق میزند و تعطیل کار در این مناطق بمعنی خوابیدن کار و قطع نفت در تمام خوزستان و تعطیل بخش مهمی از صادرات نفت ایران است. در مرحله بعدی، اهمیت کار در خارک بندر بزرگ صادراتی نفت است. خارک محل بزرگ بارگیری کشتی های غول پیکر نفت خام ایران است. می توان از این بندر روزانه بیش از ۶ میلیون بشکه نفت نفت خام صادر کرد. اما خارک در اعتصاب بسر میبرد. در مورد پالایشگاه آبادان وضع کمی آرامتر است. در این پالایشگاه که صادرات فرآورده ها را تامین می کند هنوز قسمت هایی دایر است. تولید این پالایشگاه از روزی ۶۰۰ هزار به ۳۴۰ هزار بشکه کاهش یافته است. ارتش کنترل بسیاری از تاسیسات نفتی را بعهده گرفته اما قادر به تولید نیست".

اعتصاب در نفت بسرعت در سطح جهان منعکس شد. خبرگزاری رویتر نوشت که صادرات نفت ایران که دومین کشور صادر کننده نفت جهان است، در نتیجه اعتصاب کارگران متوقف شده است. رویتر از قول رادیو دولتی ایران میگوید: "بیم آن میرود که عملیات رساندن نفت به پالایشگاه های داخلی قطع شود و با چنین اقدامی، کشور که هم اکنون با یک بحران بزرگ سیاسی دست به گریبان است ممکن است دچار هرج و مرج اقتصادی گردد". رویتر اضافه میکند که میدان های نفتی جنوب غربی ایران از تولید نفت بازایستاده و بزرگترین پالایشگاه نفت جهان در آبادان بحالت توقف درآمده و بارگیری نفتکش ها در جزیره خارک متوقف شده است. آسوشیتدپرس نیز به نقل از رادیو دولتی ایران میگوید: "بیش از ۳۷ هزار کارگر نفت با اقدام به اعتصاب، صادرات پنج میلیون بشکه نفت روزانه ایران به خارج را متوقف کردند. ابتدا اعتصاب های متناوب کارگران در آبادان باعث کند شدن صادرات نفت شد ولی هنگامی که کارگران ترمینال های جزیره خارک، بندر شاهپور و بندر ماهشهر روز ۹ آبان دست از کار کشیدند تمام شیرهای جریان نفت به خارج بسته شد. فروش نفت به میزان سالیانه ۲۲ میلیارد دلار بزرگترین تکیه گاه اقتصاد ملی ایران است. کارگران اعتصابی خواهان افزایش حقوق و برچیدن حکومت نظامی و محاکمه ارتشبد نصیری رئیس سابق ساواک هستند".

روز ۱۱ آبان کارکنان اعتصابی در آبادان، تصمیم گرفتند شب را در جلوی اداره مرکزی به صبح برسانند. طبق گزارشاتی دو تانک زرهپوش و یک جیپ مسلح به مسلسل در جلوی اداره موضع گرفت و چون اعتصابیون حاضر به ترک محل نشدند ماموران به طرف آنها شلیک کردند و تعدادی را مجروح کردند. این عمل خشم کارکنان نفت و گسترش اعتصاب را به دنبال داشت. روز ۱۲ آبان کارکنان اعتصابی اعلام کردند تا زمانی که به خواست هایمان رسیدگی نشود از ادامه اعتصاب منصرف نخواهیم شد. تعداد دیگری از کارکنان نیز به اعتصاب پیوستند. کارکنان اعتصابی پتروشیمی شاهپور و کارخانه گاز مایع و پتروشیمی آبادان نیز در کنار کارگران بودند. ۷۵ درصد واحدهای پالایشگاه در اعتصاب بود و در خارک نیز بیش از ۴۰ کشتی نفتکش بعلت اعتصاب در اطراف جزیره لنگر انداخته بودند. فرمانداری نظامی آبادان به اعتصابیون اخطار کرد که چنانچه در مهلت تعیین شده به سر کار بازنگردند بر اساس قوانین جاری درمورد آنها تصمیم گرفته خواهد شد. اما این یک تهدید توخالی بود. دیگر نه ساواک نه ارتش و نه هیچ مقامی جرات و توان محاکمه کارگران و حتی اخراج آنها را نداشت.

روز ۱۲ آبان ماموران فرمانداری نظامی کارکنان اعتصابی را به اداره مرکزی شرکت نفت راه ندادند و اعتصابیون به ناچار در بیمارستان شرکت نفت اجتماع کردند. آنها قصد پراکنده کردن کارکنان اعتصابی را داشتند که با اعتراض تند پزشکان و پرستاران روبرو شدند. کارکنان نیروگاه اتمی دارخوین و نمایندگان دیگر گروههای اعتصابی نیز به جمع کارکنان اعتصابی نفت پیوسته بودند.

صبح روز ۱۳ آبان سه دستگاه جیپ ارتش مجهز به مسلسل مقابل در ورودی اداره مرکزی شرکت نفت در آبادان مستقر شد و سرگردی به کارکنان اخطار کرد که به سر کار خود بازگردند. کارگران و کارکنان اعتصابی وقعی به این تهدیدات نگذاشتند. شب ۱۳ آبان، مزدوران حکومت به تجمع اعتراضي کارگران و کارمندان پالايشگاه و پتروشيمي آبادان حمله بردند و ۱۱ نفر از اعتصابیون به اسامی موسوی، علوی، اقتدار، کامیاب، مزارعی، صادقیان، شبانکاره، شکراله جور، دیانی و عبدالحمید ظهیری نژاد را مجروح کردند. بنا به گزارشاتی فرداي آن روز مختار معاصر، یکی از کارگران اعتصابی، پيراهن خونين یکی از کارکنان زخمي شده رادر اجتماع کارکنان اعتصابی بالا برد و ضمن حمایت از پلاتفرم معلامن اعلام کرد حکومت نظامي در سراسر ايران بايد لغو شود و زندانيان سياسي باید آزاد شوند. خواست ها دیگر مستقیما سیاسی بود و اعتصابات به مرحله دیگری پا گذاشته بود.

در آبان ماه اهواز به مرکز پرقدرت اعتصاب نفت تبدیل شد. روز ٨ آبان هزاران نفر از کارگران صنایع نفت این شهر دست از کار کشیدند. بدنبال اعتصاب کارمندان شرکت سهامی خاص خدمات اهواز که از دو روز پیش به منظور پشتیبانی از خواست های فرهنگیان و دانشجویان آغاز شده بود، کارمندان شرکت ملی نفت اهواز نیز به این گروه پیوستند. بویژه در اواخر آبان کارگران و کارکنان اعتصابی هر روز تجمع میکردند، اخبار سایر اعتصابات را به گوش دیگران میرساندند و درمورد ادامه مبارزات خود بحث میکردند. کارمندان صنعت نفت گچساران، آبادان، مسجد سلیمان، آغاجری و دیگر نقاط نفت خیز خوزستان نیز در این مقطع در اعتصاب به سر میبردند.

در پالایشگاه شیراز و تبریز نیز اعتصاب در جریان بود و در پالایشگاه تهران از روز ١٣ آبان با گذشت پانزده روز از التیماتوم کارگران و عدم رسیدگی به خواست های آنان، اعتصاب از سر گرفته شد. ۴۰۰ کارگر این پالایشگاه دست به اعتصاب زده و از بارگیری مواد نفتی خودداری کردند. ارتش بارگیری نفت و بنزین را از ۴ و نیم صبح ۱۴ آبان به عهده گرفت.

با اعتصاب نفت موج وسیعی از همراهی و همبستگی با کارگران در سراسر کشور پدیدار شده بود. خواست های سیاسی کارگران نفت بسرعت همه گیر شد و در برخی اعتصابات و قطعنامه های آن همبستگی با اعتصاب کارگران نفت مطرح میشد. و این ناشی از وزنه سنگین کارگران نفت در جامعه و در تحولات انقلابی بود. شعار "کارگر نفت ما رهبر سرسخت ما" در خوزستان، تهران و برخی دیگر از شهرها بر سر زبان ها افتاد. این شعاری در مقابل اسلامیون بود. اعتصاب نفت به قطب چپ جامعه در مقابل اسلامیون موقعیت ویژه ای میداد. چپ جامعه علیرغم گستردگی آن و تحرک وسیع آن اما همانطور که گفته شد سر نداشت، پلاتفرم و برنامه روشنی نداشت و در سطح جامعه توسط یک حزب سیاسی نمایندگی نمیشد. در غیاب چنین رهبری، همینکه کارگران نفت به میدان آمدند، چپ جامعه بسرعت به تقویت آن پرداخت. شعار کارگر نفت ما رهبر سرسخت ما محصول این نیاز بود و با استقبال بخشی از کارگران و کارمندان اعتصابی و نیروهای کمونیست و آزادیخواه مواجه شد. روشن است که هنوز جای یک حزب سیاسی که قطب وسیع چپ جامعه را متشکل کند و انقلاب را هدایت کند بشدت خالی بود و خود نفتگران بیش از هر کس به چنین حزبی نیاز داشتند.

در این مقطع کارگران به سرعت آگاهی سیاسی شان بالا میرفت، روحیه مبارزه جوئی بالاتری می یافتند، اولین پایه های تشکل خود را میگذاشتند و به اعتراض سیاسی سازمان یافته دست میزدند. نسلی از رهبران پا به میدان میگذاشتند و به سرعت در کوران انقلاب آبدیده میشدند.

روزهای دهم تا پانزدهم آبان اتفاقات مهمی افتاد. روز ۱۳ آبان ارتش وارد دانشگاه تهران شد و دانشجویان را به رگبار بست و کارکنان تلویزیون موفق شدند این صحنه ها را نشان دهند. موضوع از این قرار بود که کارکنان رادیو تلویزیون از اول آبان دست به اعتصاب زده و خواهان اجرای قطعنامه بیست ماده ای خود بودند. لغو کامل سانسور، آزادی کلیه زندانیان سیاسی، اعلام بیطرفی رادیو تلویزیون که بتوان خبرها را منعکس کرد و برکناری مدیرانی که در سالهای اخیر به نحوی در ایجاد محیط اختناق و ارعاب دست داشتند در راس مطالبات سیاسی و رفاهی کارکنان بود. یکی از نمایندگان شورای اتحادیه موسس کارکنان سازمان رادیو تلویزیون گفت که پس از مذاکره نمایندگان با نخست وزیر و وزیر اطلاعات و توافق اصولی آنها با خواستهای کارکنان اعتصاب موقتا پایان یافته است و ما ١٤ کمیته تشکیل داده ایم از جمله کمیته برنامه سازان، کمیته سیاسی، کمیته مبارزه با فساد، و غیره تا در تماس مستقیم با مدیر عامل تلویزیون مشکلات را حل کنیم. در پی این اعتصاب فشار روی گروه خبر کاهش یافت و کارکنان تلویزیون با اعتصاب قدرتمند خود موفق شدند فیلم حمله به دانشگاه را پخش کنند. این مساله از یکطرف عقب نشینی های دولت را نشان میداد که چگونه ارگان اصلی سانسور که مستقیما زیر نظر بالاترین مقامات و وزرا اداره میشد جنایت حکومت را به مردم نشان داده و از طرف دیگر بر آتش خشم مردم افزود. وزاری آموزش و پرورش و علوم بدنبال حمله به دانشگاه استعفا دادند و کابینه بحرانی تر شد. دیگر حتی جبهه ملی هم از ضرورت تشکیل حکومتی به ریاست سنجابی از مسئولین جبهه ملی صحبت میکرد. تشکیل حکومت از نظر جبهه ملی حکومتی در چهارچوب سلطنت و وجود شاه و بیطرفی ارتش بود. جبهه ملی چی ها تلاش میکردند با چنین امتیازاتی مردم را راضی کنند و به خانه بفرستند. این اما ناشی از خامی و حماقت ذاتی آنها بود. امواج انقلاب چنان قدرتمند بود که این خیالبافی ها حتی یک روز هم دوام نمیاورد.

در این روزها تظاهرات های بزرگی در تهران به وقوع پیوست. خیابانهای مرکزی شهر توسط قوای نظامی بسته شد و عبور و مرور در آنها قطع گردید. بازاریان تهران اعلام عزای عمومی و تعطیل کردند. در تبریز، آبادان، رشت، قم، بروجرد و سایر شهرها نیز تظاهرات های بزرگی صورت گرفت و با حمله نیروهای سرکوب دهها نفر کشته و صدها نفر مجروح شدند. کنترل برخی شهرها و یا مناطقی از شهرها به دست جوانان افتاده بود و اوضاع وارد مرحله دیگری میشد.

اکنون اعتصاب نه تنها در نفت که همه جا جریان دارد. صفحات مختلف روزنامه ها پر از اخبار اعتصاب است. حرکت جدیدی در میان کارگران شروع شده بود و آن راهپیمائی در مراکز شهرها بود که امکانی میداد مردم به آنها ملحق شوند و همبستگی خود را با آنها اعلام کنند. از جمله روز چهار آبان سه هزار کارگر ماشین سازی اراک دست به راهپیمائی زدند و هزاران معلم، دانش آموز و کارگران دیگر مراکز به آنها ملحق شدند و یک راهپیمائی بزرگ ۱۴ هزار نفری شکل گرفت. در این مقطع وزارت دادگستری نیز یکی از مراکز مهم اعتصاب بود. روز ۱۴ آبان عده کثیری از کارمندان این وزارتخانه در خیابان مقابل دادگستری اجتماع کردند و ضمن طرح خواسته های خود شروع به شعاردادن از جمله "۱۷ شهریور روز ننگ است" کردند. وکلا و قضات دادگستری نیز در ساعت ۱۱ صبح به آنها پیوستند. کارکنان این وزارتخانه خواست های خود را در شش ماه به شرح زیر اعلام کردند:
1- لغو حکومت نظامی
2- آزادی کلیه زندانیان سیاسی
3- انحلال مراحل اختصاصی ارتش
4- انحلال مجلس سنا و شورای ملی
5- بازگشت همه تبعید شدگان
6- محاکمه عاملین کشتار مردم

سندیکای رانندگان و کارگران و کارمندان شرکت واحد تهران نیز روز ۱۴ آبان اعلام اعتصاب کرد و اعلام کرد که تا رسیدن به خواست های خود اعتصاب ادامه خواهد یافت. آزادی زندانیان سیاسی، لغو حکومت نظامی، مجازات عاملین جنایت دانشگاه تهران، مجازات سوء استفاده کنندگان در شرکت واحد و افزایش دستمزد از جمله خواستهای کارگران و کارکنان اعتصابی شرکت واحد بود. کارکنان و خلبانان هواپیمائی ملی با خواست های سیاسی و کارکنان شرکت ملی گاز از هفتم آبان در همبستگی با کارکنان نفت و با خواست های رفاهی دست به اعتصاب زدند. کارکنان دخانیات مجددا اعتصاب را شروع کردند. کارکنان سازمان آب تهران هم در اعتصاب به سر میبردند. مدارس و دانشگاه ها در سراسر کشور اکثرا در حال اعتصاب و راهپیمائی و تظاهرات بودند.

اینها فقط نمونه هائی از اعتصابات و خواست های آنها بود. ابعاد اعتصاب بسیار گسترده بود. خواست های اعتصابیون در این مقطع از آزادی زندانیان سیاسی و لغو حکومت نظامی و محاکمه عاملین جنایت تا انحلال مجلسین را در بر میگرفت. مهار اوضاع از دست دولت خارج شده بود. ادارات در سراسر کشور کاملا فلج شده بود و بسیاری از کارخانه ها در اعتصاب به سر میبردند. همه جا اعتصاب و کم کاری و بحث و تجمع و قطعنامه نویسی در جریان بود.

موج اعتصابات و تظاهرات ها و ناتوانی دولت در خاموش کردن آنها، منجر به سقوط دولت شریف امامی و تشکیل کابینه نظامی ازهاری شد. اولین اقدام دولت ازهاری اشغال رادیو تلویزیون و فرستادن مامورانی به روزنامه های اصلی کشور برای پس گرفتن آزادی های بدست آمده بود تا مانع درج آزادانه مطالب و اخبار شود. تعدادی از نویسندگان و روزنامه نگاران را نیز دستگیر کردند. عکس العمل کارکنان روزنامه ها دست زدن به اعتصاب متحدانه ای بود که ۶۱ روز یعنی از ۱۵ آبان تا آخرین روز حکومت ازهاری بطول انجامید. این یک تودهنی بزرگ به دولت ازهاری بود و نشان از این داشت که حکومت به هیچ وجه حریف مردم نمیشود و انقلاب بدون هیچ توقفی به حرکت پرشتاب خود ادامه میدهد. همزمانی اعتصاب و تظاهرات که البته با صدها شکل دیگر اعتراض همراه بود، رژیم را کاملا مستاصل کرده بود.

ازهاری در کنار تهدید و کشتار و سرکوب، شروع به دستگیری تعدادی از بلندپایه ترین مقامات حکومت کرد تا با ارعاب و امتیاز مردم را به خانه بفرستد. ارتشبد نصیری رئیس سابق سازمان امنیت و گارد سلطنتی، منوچهر آزمون وزیر سابق مشاور، وزیر سابق کار و استاندار فارس، ولیان نایب‌التولیه آستان قدس رضوی و وزیر سابق امور روستاها، داریوش همایون وزیر پیشین اطلاعات و جهانگردی و مدیر روزنامه آیندگان، سپهبد جعفرقلی صدری رئیس سابق شهربانی، غلامرضا نیک ‌پی سناتور و شهردار سابق تهران و وزیر سابق مشاور و آبادانی و مسکن و تعداد دیگری از وزرا و مقامات سابق از جمله دستگیر شدگان بودند. اما این اقدامات نیز انقلاب را شعله ورتر میساخت. مردم قدرت خودرا بوضوح میدیدند و خواهان سرنگونی شاه و پایان دادن به کل سلطنت پهلوی و خفقان و تبعیض و فساد و محرومیت بودند.

روز سى ام آبانماه، کارگران صنعت نفت اهواز، يک اعتصاب گسترده را آغاز کردند. در طول اعتصاب، کارگران هر روز در جلوى ساختمان مرکزى شرکت نفت تجمع میکردند، اخبار اعتصاب ساير قسمتهاى شرکت نفت در شهرهاى ديگر را میخواندند و سخنرانيهاى پر شوری ايراد ميکردند. در اين تجمعات پيامهاى همبستگى کارکنان اعتصابى بانکها، مخابرات، دارايى، توانير، صنايع فولاد و همچنين استادان، دانشجويان و غيره به اطلاع حاضرین میرسید. با شروع اعتصاب در اهواز کميته اعتصاب نيز تشکيل شده بود. طبق گزارشی٦٠ نماينده از قسمتهاى مختلف شبکه توليد انتخاب شده بودند تا هم خواستهاى قسمت خود را مطرح کنند و هم تصميمات گرفته شده براى ادامه اعتصاب را به قسمتهاى خود منتقل کنند. همين کميته اعتصاب بود که قطع صدور نفت را طرح ريخت و اجراى آنرا رهبرى کرد.
اعتصابات وسیع کارگران مراکز صنعتی و کارکنان ادارات در ماههاى آذر، دى و بهمن باز هم گسترش بیشتری يافت. اعتصاب کارکنان نفت، تاثیر خود را بر بسیاری دیگر از مراکز تولید گذاشته بود. حمل و نقل نیز بخاطر کمبود سوخت مختل شده بود. ذوب آهن اصفهان، کارخانه تولید آهن و ذوب آهن گازی ایران بعنوان مراکزی مهم بدلیل عدم حمل ذغال سنگ از شاهرود و سنگرود و کرمان و یا نبود گاز از کار افتاده بودند و روزانه حتی یک کیلو آهن تولید نمیشد. اعتصاب در بنادر و گمرکات هم از جمله اعتصابات مهم بود که مانع رسیدن مواد اولیه و قطعات یدکی به کارخانه ها میشد. کشتی ها در بنادر صف کشیده بودند اما کالاها تخلیه نمیشد. میلیون ها تن کالا در گمرکات خوابیده بود. این فاکتورها به نوبه خود به توقف تولید در بسیاری از کارخانه ها انجامید. اغلب کارخانه های بزرگ به این خاطر تعطیل شده و یا تولیدشان به حداقل رسیده بود. چند هفته بعد حتی خودروهای ارتش هم دچار کمبود سوخت شدند و کشتی حامل سوخت از خارج بدلیل اعتصاب گمرکات نتوانست به داد آنها برسد.

اعتصاب سیتسم بانکی و پولی را هم مختل کرده بود و در نمیه اول دیماه کاملا بهم ریخت. چک ها و سفته ها وصول نمیشد، موجودی بانک ها ته کشیده بود و حتی چک های با مبلغ کم در بعضی بانک ها وصول نمیشد. از طرف دیگر با آتش زدن تعداد زیادی از بانکها در سطح کشور دفاتر آمار از بین رفته بود و آمار واقعی در بانک ها نبود. این وضعیت به نوبه خود بر اقتصاد جامعه تاثیر میگذاشت و همه چیز را را مختل میکرد. در چنین وضعیتی دولت موفق به پرداخت حقوق آذرماه به برخی از کارمندان دولت نشد.

در دیماه کارگران و کارکنان راه آهن، کشتیرانی ها، شرکت ملی ذوب مس با هزاران کارگر و صدها مرکز دیگر دست به اعتصاب زدند. در تهران کارگران سیمان و برخی دیگر از مراکز بزرگ کارگری با پلاکاردهای خود دست به راهپیمائی میزدند و هزاران نفر به آنها میپوستند و آنها را همراهی میکردند. هرچه جلوتر میرفتیم وزن طبقه کارگر بیشتر میشد و فضای تهران و شهرستانها بیشتر به چپ متمایل میشد. معلمان و دانش آموزان که اعتصابات خود را از ماهها قبل شروع کرده بودند اکنون سازمان یافته تر به میدان می آمدند. گرایش مسلط بر این بخش جامعه نیز چپ بود. بطور کلی در مراکز کار و تولید اعم از کارگری یا کارمندی و مدارس و دانشگاه ها چپ ها دست بالا داشتند به همین دلیل در قطعنامه هایشان و در شعارها و خواست هایشان که نمونه هائی از آنها را دیدیم کمتر رنگ اسلامی دیده میشد.

خنثی کردن این نیروی چپ در این مقطع به مهمترین مشغله جریان اسلامی تبدیل شد. خمینی و شرکا که در این ماهها جای پای خود را محکم تر کرده بودند به تکاپو افتادند تا فکری به حال این مساله بکنند. این نیروئی بود با خواست هائی آزادیخواهانه و فضا را کاملا قطبی کرده بود. در اوایل آبان به دستور خمینی هیئتی تحت سرپرستی مهدی بازرگان با همراهی رفسنجانی، صباغیان، کتیرائی و حسیبی راهی خوزستان شدند تا با کارکنان نفت مذاکره کنند. در ظاهر امر هدف این ماموریت تشویق کارکنان نفت به راه اندازی پالایشگاه و توزیع نفت به اندازه مصارف داخلی بود اما اساس مساله کنترل اعتصاب و خارج کردن امر رهبری از دست کارگران و کارکنان نفت و برای بیعت گرفتن با خمینی بود. و این نقطه عطف مهمی در جلوگیری از روند چپ شدن انقلاب و شکست انقلاب بود. اعتصاب نفت در این مقطع مهمترین پایگاه اجتماعی و سیاسی چپ به حساب میامد و در حالیکه کمونیست ها و رهبران رادیکال نفت باید در خفا جلسه میگرفتند و تا آخرین روزهای حکومت شاه نیز تحت پیگرد بودند، اینها با هلی کوپتر ارتش و آزادانه به اهواز و آبادان خارک و گچساران سفر کردند و در معیت ماموران حکومت نظامی مذاکرات با نفتگران اعتصابی را شروع کردند. در واقع در تمام دوران حکومت شاه در حالیکه کمونیست ها را بخاطر یک بحث دو نفره به سالها زندان محکوم میکردند و تحت بدترین شکنجه ها قرار میدادند، اما شبکه مساجد و محافل اسلامی که به منظور اهداف ارتجاعی مقابله با بهائی ها یا به منظور ترویج اسلام و غیره تشکیل میشد علیرغم اینکه بعضا بوی مخالفت هائی با حکومت میداد آزادی عمل بیشتری داشتند. رهبران جبهه ملی و نهضت آزادی نیز هرچند بعضا به زندان می افتادند و تحت فشار قرار میگرفتند اما در مقایسه با کمونیست ها فشاری روی آنها نبود و همین به آنها در دوران انقلاب موقعیت متفاوتی داده بود. با اینهمه حمایت دول غرب بویژه بعد از کنفرانس گوادلوپ و دست و دل بازی رادیو بی بی سی در پشتیبانی از خمینی و جریان اسلامی فاکتور تعیین کننده رشد اسلامی ها شد.

اقدام دیگر اسلامی ها تلاش برای مهار اعتصاب عمومی و تحت کنترل درآوردن این نیروی عظیم بود. روز ۲۷ آبان کمیته پنچ نفره ای شامل سحابی، معین فر، باهنر، کاظم یزدی و مهدی ممکن بدین منظور ایجاد کردند. واقعا جای یک حزب انقلابی و کمونیستی که به اسلامی ها تودهنی بزند و مقابل آنها قد علم کند بیش از هر وقت خالی بود و این اساس شکست انقلاب ۵۷ بود.

روز ۱۶ دیماه حکومت ازهاری در مقابل طوفان انقلاب شکست خورد و جای آنرا بختیار گرفت. با شکست ازهاری روزنامه ها بار دیگر شروع به انتشار کردند. در طول حکومت دو ماهه ازهاری اعتصابات کارگری و اعتصاب ادارات دولتی و موسسات خصوصی همه گیر شده و میلیون ها نفر را در بر میگرفت. کمونیست ها بتدریج حضورشان همه جا محسوس میشد. آنها به صف راهپیمائی های کارگران اعتصابی میپیوستند و شعارها رادیکال تر میشد. اما فضای اعتراضاتی که از طریق شبکه مساجد سازماندهی میشد متفاوت بود و در این ماهها کم و بیش در دست اسلامی ها افتاده بود.

در این مقطع حمله به مراکز ساواک و کلانتری ها و سایر ارگان های سرکوب تشدید شده بود، مردم هر نشانه ای از حکومت را به آتش میکشیدند، روسای شرور شهربانی و عوامل ساواک را ترور میکردند. اما هرچه اوضاع تندتر میشد و به سمت قیام پیش میرفت، روحانیت مردم را بیشتر به آرامش دعوت میکرد و از شعارهای تند و حمله به مراکز رژیم برحذر میداشت. حتی شعار مرگ بر شاه را در روزهای تاسوعا و عاشورا (۱۹ و ۲۰ دی) ممنوع کردند و کمونیست های شریف و انقلابی را بعنوان ساواکی به مردم معرفی کردند. رهبران اسلامی به ارتش قول داده بودند که مانع شعارهای ضد حکومتی و مشخصا شعار مرگ بر شاه بشوند و آنها هم کاری به تظاهرات نداشته باشند. این در حالی بود که انقلاب توازن قوا را برای شعارهای تندتر و در هم شکستن حکومت کاملا آماده کرده بود. در چنین فضائی کمونیست ها که تمایلات انقلابی مردم را نمایندگی میکردند به سرعت شروع به رشد کردند. روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن نیز که قیام شروع شده بود خمینی و طالقانی مردم را از قیام برحذر داشتند اما کسی به آنها گوش نداد.

در این مقطع حمله به زنان بی حجاب نیز توسط دستجات سازمان یافته اسلامی شروع شده بود. هرجا دستشان میرسید زنان بی حجاب را مورد تهدید و اذیت و آزار قرار میدادند و تهدید به پاشیدن اسید به صورت آنها میکردند و در مقابل نامه ها و قطعنامه های متعددی توسط دانشگاهیان علیه حمله به زنان صادر شد. اما این قطعنامه ها پراکنده بود و در سطح کشور انعکاس زیادی نداشت. اینجا نیز کمبود یک ستاد رهبری انقلاب که با اعمال جنایتکارانه اسلامی ها مقابله کند به شدت حس میشد.

نهایتا و چهار هفته پس از فرار شاه و با قیام مردم حکومت پهلوی برای همیشه به زباله دان تاریخ پیوست و علیرغم اینکه خمینی و طالقانی بعنوان مهمترین شخصیت های جریان اسلامی با قیام مخالفت کردند اما مردم انقلابی با همراهی وسیع کمونیست ها دست به قیام زدند. همزمان رهبران اسلامی با قره باغی رئیس ستاد ارتش و ژنرال هویزر مامور ویژه دولت آمریکا که برای انتقال آرام قدرت به خمینی و شرکا در تهران به سر میبرد، مشغول مذاکره بودند تا ارگان های سرکوب هرچه کمتر متلاشی شود و ارتش از هم نپاشد، تا جریان اسلامی به کمک همین ارگانهای سرکوب، حکومتش را شروع کند و سر و سامان دهد.

موج بعدی اعتصابات بدنبال سرنگونی حکومت شاه شروع شد اما اینبار توسط اسلامی ها مورد یورش قرار گرفت. کارگران نفت برای مطالباتشان از جمله کاهش ساعت کار دست به اعتصابات وسیعی زدند اما دیگر یکپارچه نبودند و رژیم اسلامی اهرم های سرکوبش را به جان آنها انداخت و تشکل هایشان را در هم شکست. تظاهرات دهها هزار نفره زنان درست سه هفته پس از قیام صورت گرفت اما اینبار توسط اوباش اسلامی مورد حمله قرار گرفت. دانشگاهها در سراسر کشور اعتصاب را ادامه دادند اما اینبار توسط حکومتی که ماموریت اصلی اش سرکوب انقلاب و به شکست کشاندن آن بود به خونین ترن نحوی سرکوب شد.
میتوان با همین اخبار و فاکتها بروشنی مشاهده کرد که مهمترین درس انقلاب ۵۷ و اعتصابات عظیم کارگران، معلمان و کارکنان زحمتکش ادارات و همینطور مهمترین درس انقلاب ۸۸ برای نسل امروز این است که طبقه کارگر و مردم آزادیخواه به حزب و برنامه و چشم انداز متفاوتی نیاز دارند تا بتوانند خود را از شر دیکتاتوری اسلامی و سرکوب و زندان و فقر و استثمار خلاص کنند.*

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر