۱۳۹۰ اسفند ۱۶, سه‌شنبه



اصغر کریمی: جایگاه اعتصاب عمومی در انقلاب 57 قسمت سوم

فرستادن به ایمیل چاپ
asqar-karimi
روزهای دهم تا پانزدهم آبان اتفاقات مهمی افتاد. روز 13 آبان ارتش وارد دانشگاه تهران شد و دانشجویان را به رگبار بست و کارکنان تلویزیون موفق شدند این صحنه ها را نشان دهند. موضوع از این قرار بود که کارکنان رادیو تلویزیون از اول آبان دست به اعتصاب زده و خواهان اجرای قطعنامه بیست ماده ای خود بودند. لغو کامل سانسور، آزادی کلیه زندانیان سیاسی، اعلام بیطرفی رادیو تلویزیون که بتوان خبرها را منعکس کرد و برکناری مدیرانی که در سالهای اخیر به نحوی در ایجاد محیط اختناق و ارعاب دست داشتند در راس مطالبات سیاسی و رفاهی کارکنان بود. یکی از نمایندگان شورای اتحادیه موسس کارکنان سازمان رادیو تلویزیون گفت که پس از مذاکره نمایندگان با نخست وزیر و وزیر اطلاعات و توافق اصولی آنها با خواستهای کارکنان اعتصاب موقتا پایان یافته است و ما ١٤ کمیته تشکیل داده ایم از جمله کمیته برنامه سازان، کمیته سیاسی، کمیته مبارزه با فساد، و غیره تا در تماس مستقیم با مدیر عامل تلویزیون مشکلات را حل کنیم. در پی این اعتصاب فشار روی گروه خبر کاهش یافت و کارکنان تلویزیون با اعتصاب قدرتمند خود موفق شدند فیلم حمله به دانشگاه را پخش کنند. این مساله از یکطرف عقب نشینی های دولت را نشان میداد که چگونه ارگان اصلی سانسور که مستقیما زیر نظر بالاترین مقامات و وزرا اداره میشد جنایت حکومت را به مردم نشان داده و از طرف دیگر بر آتش خشم مردم افزود. وزاری آموزش و پرورش و علوم بدنبال حمله به دانشگاه استعفا دادند و کابینه بحرانی تر شد. دیگر حتی جبهه ملی هم از ضرورت تشکیل حکومتی به ریاست سنجابی از مسئولین جبهه ملی صحبت میکرد. تشکیل حکومت از نظر جبهه ملی حکومتی در چهارچوب سلطنت و وجود شاه و بیطرفی ارتش بود. جبهه ملی چی ها تلاش میکردند با چنین امتیازاتی مردم را راضی کنند و به خانه بفرستند. این اما ناشی از خامی و حماقت ذاتی آنها بود. امواج انقلاب چنان قدرتمند بود که این خیالبافی ها حتی یک روز هم دوام نمیاورد.

در این روزها تظاهرات های بزرگی در تهران به وقوع پیوست. خیابانهای مرکزی شهر توسط قوای نظامی بسته شد و عبور و مرور در آنها قطع گردید. بازاریان تهران اعلام عزای عمومی و تعطیل کردند. در تبریز، آبادان، رشت، قم، بروجرد و سایر شهرها نیز تظاهرات های بزرگی صورت گرفت و با حمله نیروهای سرکوب دهها نفر کشته و صدها نفر مجروح شدند. کنترل برخی شهرها و یا مناطقی از شهرها به دست جوانان افتاده بود و اوضاع وارد مرحله دیگری میشد.

اکنون اعتصاب نه تنها در نفت که همه جا جریان دارد. صفحات مختلف روزنامه ها پر از اخبار اعتصاب است. حرکت جدیدی در میان کارگران شروع شده بود و آن راهپیمائی در مراکز شهرها بود که امکانی میداد مردم به آنها ملحق شوند و همبستگی خود را با آنها اعلام کنند. از جمله روز چهار آبان سه هزار کارگر ماشین سازی اراک دست به راهپیمائی زدند و هزاران معلم، دانش آموز و کارگران دیگر مراکز به آنها ملحق شدند و یک راهپیمائی بزرگ 14 هزار نفری شکل گرفت. در این مقطع وزارت دادگستری نیز یکی از مراکز مهم اعتصاب بود. روز 14 آبان عده کثیری از کارمندان این وزارتخانه در خیابان مقابل دادگستری اجتماع کردند و ضمن طرح خواسته های خود شروع به شعاردادن از جمله "17 شهریور روز ننگ است" کردند. وکلا و قضات دادگستری نیز در ساعت 11 صبح به آنها پیوستند. کارکنان این وزارتخانه خواست های خود را در شش ماه به شرح زیر اعلام کردند:
1- لغو حکومت نظامی
2- آزادی کلیه زندانیان سیاسی
3- انحلال مراحل اختصاصی ارتش
4- انحلال مجلس سنا و شورای ملی
5- بازگشت همه تبعید شدگان
6- محاکمه عاملین کشتار مردم

سندیکای رانندگان و کارگران و کارمندان شرکت واحد تهران نیز روز 14 آبان اعلام اعتصاب کرد و اعلام کرد که تا رسیدن به خواست های خود اعتصاب ادامه خواهد یافت. آزادی زندانیان سیاسی، لغو حکومت نظامی، مجازات عاملین جنایت دانشگاه تهران، مجازات سوء استفاده کنندگان در شرکت واحد و افزایش دستمزد از جمله خواستهای کارگران و کارکنان اعتصابی شرکت واحد بود. کارکنان و خلبانان هواپیمائی ملی با خواست های سیاسی و کارکنان شرکت ملی گاز از هفتم آبان در همبستگی با کارکنان نفت و با خواست های رفاهی دست به اعتصاب زدند. کارکنان دخانیات مجددا اعتصاب را شروع کردند. کارکنان سازمان آب تهران هم در اعتصاب به سر میبردند. مدارس و دانشگاه ها در سراسر کشور اکثرا در حال اعتصاب و راهپیمائی و تظاهرات بودند.

اینها فقط نمونه هائی از اعتصابات و خواست های آنها بود. ابعاد اعتصاب بسیار گسترده بود. خواست های اعتصابیون در این مقطع از آزادی زندانیان سیاسی و لغو حکومت نظامی و محاکمه عاملین جنایت تا انحلال مجلسین را در بر میگرفت. مهار اوضاع از دست دولت خارج شده بود. ادارات در سراسر کشور کاملا فلج شده بود و بسیاری از کارخانه ها در اعتصاب به سر میبردند. همه جا اعتصاب و کم کاری و بحث و تجمع و قطعنامه نویسی در جریان بود.

موج اعتصابات و تظاهرات ها و ناتوانی دولت در خاموش کردن آنها، منجر به سقوط دولت شریف امامی و تشکیل کابینه نظامی ازهاری شد. اولین اقدام دولت ازهاری اشغال رادیو تلویزیون و فرستادن مامورانی به روزنامه های اصلی کشور برای پس گرفتن آزادی های بدست آمده بود تا مانع درج آزادانه مطالب و اخبار شود. تعدادی از نویسندگان و روزنامه نگاران را نیز دستگیر کردند. عکس العمل کارکنان روزنامه ها دست زدن به اعتصاب متحدانه ای بود که 61 روز یعنی از 15 آبان تا آخرین روز حکومت ازهاری بطول انجامید. این یک تودهنی بزرگ به دولت ازهاری بود و نشان از این داشت که حکومت به هیچ وجه حریف مردم نمیشود و انقلاب بدون هیچ توقفی به حرکت پرشتاب خود ادامه میدهد. همزمانی اعتصاب و تظاهرات که البته با صدها شکل دیگر اعتراض همراه بود، رژیم را کاملا مستاصل کرده بود.

ازهاری در کنار تهدید و کشتار و سرکوب، شروع به دستگیری تعدادی از بلندپایه ترین مقامات حکومت کرد تا با ارعاب و امتیاز مردم را به خانه بفرستد. ارتشبد نصیری رئیس سابق سازمان امنیت و گارد سلطنتی، منوچهر آزمون وزیر سابق مشاور، وزیر سابق کار و استاندار فارس، ولیان نایب‌التولیه آستان قدس رضوی و وزیر سابق امور روستاها، داریوش همایون وزیر پیشین اطلاعات و جهانگردی و مدیر روزنامه آیندگان، سپهبد جعفرقلی صدری رئیس سابق شهربانی، غلامرضا نیک ‌پی سناتور و شهردار سابق تهران و وزیر سابق مشاور و آبادانی و مسکن و تعداد دیگری از وزرا و مقامات سابق از جمله دستگیر شدگان بودند. اما این اقدامات نیز انقلاب را شعله ورتر میساخت. مردم خواهان سرنگونی شاه و پایان دادن به کل سلطنت پهلوی و خفقان و تبعیض و فساد و محرومیت بودند.

روز سى ام آبانماه، کارگران صنعت نفت اهواز، يک اعتصاب گسترده را آغاز کردند. در طول اعتصاب، کارگران هر روز در جلوى ساختمان مرکزى شرکت نفت تجمع میکردند، اخبار اعتصاب ساير قسمتهاى شرکت نفت در شهرهاى ديگر را میخواندند و سخنرانيهاى پر شوری ايراد ميکردند. در اين تجمعات پيامهاى همبستگى کارکنان اعتصابى بانکها، مخابرات، دارايى، توانير، صنايع فولاد و همچنين استادان، دانشجويان و غيره به اطلاع حاضرین میرسید. با شروع اعتصاب در اهواز کميته اعتصاب نيز تشکيل شده بود. طبق گزارشی٦٠ نماينده از قسمتهاى مختلف شبکه توليد انتخاب شده بودند تا هم خواستهاى قسمت خود را مطرح کنند و هم تصميمات گرفته شده براى ادامه اعتصاب را به قسمتهاى خود منتقل کنند. همين کميته اعتصاب بود که قطع صدور نفت را طرح ريخت و اجراى آنرا رهبرى کرد.
اعتصابات وسیع کارگران مراکز صنعتی و کارکنان ادارات در ماههاى آذر، دى و بهمن باز هم گسترش بیشتری يافت. اعتصاب کارکنان نفت، تاثیر خود را بر بسیاری دیگر از مراکز تولید گذاشته بود. حمل و نقل نیز بخاطر کمبود سوخت مختل شده بود. ذوب آهن اصفهان، کارخانه تولید آهن و ذوب آهن گازی ایران بعنوان مراکزی مهم بدلیل عدم حمل ذغال سنگ از شاهرود و سنگرود و کرمان و یا نبود گاز از کار افتاده بودند و روزانه حتی یک کیلو آهن تولید نمیشد. اعتصاب در بنادر و گمرکات هم از جمله اعتصابات مهم بود که مانع رسیدن مواد اولیه و قطعات یدکی به کارخانه ها میشد. کشتی ها در بنادر صف کشیده بودند اما کالاها تخلیه نمیشد. میلیون ها تن کالا در گمرکات خوابیده بود. این فاکتورها به نوبه خود به توقف تولید در بسیاری از کارخانه ها انجامید. اغلب کارخانه های بزرگ به این خاطر تعطیل شده و یا تولیدشان به حداقل رسیده بود. چند هفته بعد حتی خودروهای ارتش هم دچار کمبود سوخت شدند و کشتی حامل سوخت از خارج بدلیل اعتصاب گمرکات نتوانست به داد آنها برسد.

اعتصاب سیتسم بانکی و پولی را هم مختل کرده بود و در نمیه اول دیماه کاملا بهم ریخت. چک ها و سفته ها وصول نمیشد، موجودی بانک ها ته کشیده بود و حتی چک های با مبلغ کم در بعضی بانک ها وصول نمیشد. از طرف دیگر با آتش زدن تعداد زیادی از بانکها در سطح کشور دفاتر آمار از بین رفته بود و آمار واقعی در بانک ها نبود. این وضعیت به نوبه خود بر اقتصاد جامعه تاثیر میگذاشت و همه چیز را را مختل میکرد. در چنین وضعیتی دولت موفق به پرداخت حقوق آذرماه به برخی از کارمندان دولت نشد.

در دیماه کارگران و کارکنان راه آهن، کشتیرانی ها، شرکت ملی ذوب مس با هزاران کارگر و صدها مرکز دیگر دست به اعتصاب زدند. در تهران کارگران سیمان و برخی دیگر از مراکز بزرگ کارگری با پلاکاردهای خود دست به راهپیمائی میزدند و هزاران نفر به آنها میپوستند و آنها را همراهی میکردند. هرچه جلوتر میرفتیم وزن طبقه کارگر بیشتر میشد و فضای تهران و شهرستانها بیشتر به چپ متمایل میشد. معلمان و دانش آموزان که اعتصابات خود را از ماهها قبل شروع کرده بودند اکنون سازمان یافته تر به میدان می آمدند. گرایش مسلط بر این بخش جامعه نیز چپ بود. بطور کلی در مراکز کار و تولید اعم از کارگری یا کارمندی و مدارس و دانشگاه ها چپ ها دست بالا داشتند به همین دلیل در قطعنامه هایشان و در شعارها و خواست هایشان که نمونه هائی از آنها را دیدیم کمتر رنگ اسلامی دیده میشد.

خنثی کردن این نیروی چپ در این مقطع به مهمترین مشغله جریان اسلامی تبدیل شد. خمینی و شرکا که در این ماهها جای پای خود را محکم تر کرده بودند به تکاپو افتادند تا فکری به حال این مساله بکنند. این نیروئی بود با خواست هائی آزادیخواهانه و فضا را کاملا قطبی کرده بود. در اوایل آبان به دستور خمینی هیئتی تحت سرپرستی مهدی بازرگان با همراهی رفسنجانی، صباغیان، کتیرائی و حسیبی راهی خوزستان شدند تا با کارکنان نفت مذاکره کنند. در ظاهر امر هدف این ماموریت تشویق کارکنان نفت به راه اندازی پالایشگاه و توزیع نفت به اندازه مصارف داخلی بود اما اساس مساله کنترل اعتصاب و خارج کردن امر رهبری از دست کارگران و کارکنان نفت و برای بیعت گرفتن با خمینی بود. و این نقطه عطف مهمی در جلوگیری از روند چپ شدن انقلاب و شکست انقلاب بود. اعتصاب نفت در این مقطع مهمترین پایگاه اجتماعی و سیاسی چپ به حساب میامد و در حالیکه کمونیست ها و رهبران رادیکال نفت باید در خفا جلسه میگرفتند و تا آخرین روزهای حکومت شاه نیز تحت پیگرد بودند، اینها با هلی کوپتر ارتش و آزادانه به اهواز و آبادان خارک و گچساران سفر کردند و در معیت ماموران حکومت نظامی مذاکرات با نفتگران اعتصابی را شروع کردند. در واقع در تمام دوران حکومت شاه در حالیکه کمونیست ها را بخاطر یک بحث دو نفره به سالها زندان محکوم میکردند و تحت بدترین شکنجه ها قرار میدادند، اما شبکه مساجد و محافل اسلامی که به منظور اهداف ارتجاعی مقابله با بهائی ها یا به منظور ترویج اسلام و غیره تشکیل میشد علیرغم اینکه بعضا بوی مخالفت هائی با حکومت میداد آزادی عمل بیشتری داشتند. رهبران جبهه ملی و نهضت آزادی نیز هرچند بعضا به زندان می افتادند و تحت فشار قرار میگرفتند اما در مقایسه با کمونیست ها فشاری روی آنها نبود و همین به آنها در دوران انقلاب موقعیت متفاوتی داده بود. با اینهمه حمایت دول غرب بویژه بعد از کنفرانس گوادلوپ و دست و دل بازی رادیو بی بی سی در پشتیبانی از خمینی و جریان اسلامی فاکتور تعیین کننده رشد اسلامی ها شد.

اقدام دیگر اسلامی ها تلاش برای مهار اعتصاب عمومی و تحت کنترل درآوردن این نیروی عظیم بود. روز 27 آبان کمیته پنچ نفره ای شامل سحابی، معین فر، باهنر، کاظم یزدی و مهدی ممکن بدین منظور ایجاد کردند. واقعا جای یک حزب انقلابی و کمونیستی که به اسلامی ها تودهنی بزند و مقابل آنها قد علم کند بیش از هر وقت خالی بود و این اساس شکست انقلاب 57 بود.

روز 16 دیماه حکومت ازهاری در مقابل طوفان انقلاب شکست خورد و جای آنرا بختیار گرفت. با شکست ازهاری روزنامه ها بار دیگر شروع به انتشار کردند. در طول حکومت دو ماهه ازهاری اعتصابات کارگری و اعتصاب ادارات دولتی و موسسات خصوصی همه گیر شده و میلیون ها نفر را در بر میگرفت. کمونیست ها بتدریج حضورشان همه جا محسوس میشد. آنها به صف راهپیمائی های کارگران اعتصابی میپیوستند و شعارها رادیکال تر میشد. اما فضای اعتراضاتی که از طریق شبکه مساجد سازماندهی میشد متفاوت بود و در این ماهها کم و بیش در دست اسلامی ها افتاده بود.

در این مقطع حمله به مراکز ساواک و کلانتری ها و سایر ارگان های سرکوب تشدید شده بود، مردم هر نشانه ای از حکومت را به آتش میکشیدند، روسای شرور شهربانی و عوامل ساواک را ترور میکردند. اما هرچه اوضاع تندتر میشد و به سمت قیام پیش میرفت، روحانیت مردم را بیشتر به آرامش دعوت میکرد و از شعارهای تند و حمله به مراکز رژیم برحذر میداشت. حتی شعار مرگ بر شاه را در روزهای تاسوعا و عاشورا (19 و 20 دی) ممنوع کردند و کمونیست های شریف و انقلابی را بعنوان ساواکی به مردم معرفی کردند. رهبران اسلامی به ارتش قول داده بودند که مانع شعارهای ضد حکومتی و مشخصا شعار مرگ بر شاه بشوند و آنها هم کاری به تظاهرات نداشته باشند. این در حالی بود که انقلاب توازن قوا را برای شعارهای تندتر و در هم شکستن حکومت کاملا آماده کرده بود. در چنین فضائی کمونیست ها که تمایلات انقلابی مردم را نمایندگی میکردند به سرعت شروع به رشد کردند. حتی روزهای 21 و 22 بهمن نیز که قیام شروع شده بود خمینی و طالقانی مردم را از قیام برحذر داشتند اما کسی به آنها گوش نداد.

در این مقطع حمله به زنان بی حجاب نیز توسط دستجات سازمان یافته اسلامی شروع شده بود. هرجا دستشان میرسید زنان بی حجاب را مورد تهدید و اذیت و آزار قرار میدادند و تهدید به پاشیدن اسید به صورت آنها میکردند و در مقابل نامه ها و قطعنامه های متعددی توسط دانشگاهیان علیه حمله به زنان صادر شد. اما این قطعنامه ها پراکنده بود و در سطح کشور انعکاس زیادی نداشت. اینجا نیز کمبود یک ستاد رهبری انقلاب که با اعمال جنایتکارانه اسلامی ها مقابله کند به شدت حس میشد.

نهایتا و چهار هفته پس از فرار شاه و با قیام مردم حکومت پهلوی برای همیشه به زباله دان تاریخ پیوست و علیرغم اینکه خمینی و طالقانی بعنوان مهمترین شخصیت های جریان اسلامی با قیام مخالفت کردند اما مردم انقلابی با همراهی وسیع کمونیست ها دست به قیام زدند. همزمان رهبران اسلامی با قره باغی رئیس ستاد ارتش و ژنرال هویزر مامور ویژه دولت آمریکا که برای انتقال آرام قدرت به خمینی و شرکا در تهران به سر میبرد، مشغول مذاکره بودند تا ارگان های سرکوب هرچه کمتر متلاشی شود و ارتش از هم نپاشد، تا جریان اسلامی به کمک همین ارگانهای سرکوب، حکومتش را شروع کند و سر و سامان دهد.

موج بعدی اعتصابات بدنبال سرنگونی حکومت شاه شروع شد اما اینبار توسط اسلامی ها مورد یورش قرار گرفت. کارگران نفت برای مطالباتشان از جمله کاهش ساعت کار دست به اعتصابات وسیعی زدند اما دیگر یکپارچه نبودند و جنگ ایران و عراق نیز ضربه محکمی بر تمرکز آنها و مهمترین مراکز اعتصاب آنها وارد ساخت. این یکی از دلایل "برکت" جنگ برای حکومت اسلامی بود. تظاهرات دهها هزار نفره زنان درست سه هفته پس از قیام صورت گرفت اما اینبار توسط اوباش اسلامی مورد حمله قرار گرفت. دانشگاهها در سراسر کشور اعتصاب را ادامه دادند اما اینبار توسط حکومتی که ماموریت اصلی اش سرکوب انقلاب و به شکست کشاندن آن بود به خونین ترن نحوی سرکوب شد.

مهمترین درس انقلاب 57 و اعتصابات عظیم کارگران، معلمان و کارکنان زحمتکش ادارات و همینطور مهمترین درس انقلاب 88 برای نسل امروز این است که طبقه کارگر و مردم آزادیخواه به حزب و برنامه و چشم انداز متفاوتی نیاز

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر